گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست
جلد دوم
2- ملا محمد طاهر قمی و تلاش بر ضد تصوف‌





اشاره

ملا محمد طاهر بن محمد حسین شیرازی قمی «1» (م 1098) امام جمعه شهر قم و از علمای معاصر مجلسی اول و دوم بوده و به عنوان عالمی بنام، در دربار صفوی صاحب نفوذ بوده است؛ به طوری كه عبد الحی رضوی از وساطت وی برای شخص متهمی نزد شاه صفی یاد كرده و تأثیر آن را یادآور شده است. «2» ملا محمد طاهر كتاب عقائدی كوتاه خود را نیز با نام جامع صفوی به نام شاه صفوی نوشته است. «3» با این حال، گزارش شده است كه وی بر ضد شاه سلیمان كه می می‌نوشید، سخن می‌گفت كه خشم شاه را برانگیخت، و تنها وساطت برخی از فرماندهان سبب شد تا شاه از تصمیم كشتن ملا محمد طاهر باز گردد. «4»
وی به وجوب نماز جمعه در عصر غیبت اعتقاد داشته و در این باره، دو رساله نوشته است. برخی قمی را از اساتید علامه مجلسی و شیخ حر دانسته‌اند. «5» اگر چنین باشد، می‌توان حدس زد كه اندیشه ضدیت با تصوف در این دو نفر، دست كم تا اندازه‌ای متأثر از ملا محمد طاهر بوده است.
یكی از زمینه‌های اصلی كارهای علمی قمی، آثاری است كه بر ضد صوفیان تألیف كرده است؛ به طوری كه می‌توان گفت، این گرایش در كنار گرایش اخبارگرایی معتدل او، دو وجه عمده فكری او به شمار می‌آیند. وی به نوعی از اخبارگرایی اعتقاد دارد كه او را به ضدیت با فلسفه و تصوف كشانده است. این در حالی است كه فیض، با داشتن گرایش اخباری، به همان اندازه كه ملا محمد طاهر از این دو دانش دور است، به آن‌ها نزدیك است. همچنین ضدّیت قمی با تصوف، به رویارویی او با فیض كاشانی و محمد تقی مجلسی منجر شده
______________________________
(1). شرح حال وی در مصادر فراوانی آمده از جمله: مدرس، محمد علی، ریحانة الادب، ج 3، ص 320
(2). رضوی، عبد الحی، حدیقة الشیعة، فصل نماز جمعه، در پایان بحث «نماز جمعه در دوره صفوی».
(3). مرعشی، ش 4014، برگ‌های 60- 73 و برای ترجمه‌ای كه او به دستور شاه صفی به انجام رسانده است، بنگرید به مجموعه 4055 مرعشی.
(4). خوانساری، روضات، ج 7، ص 336
(5). دانش پژوه، فهرست دانشگاه، ج 9، ص 1247
ص: 568
است. با این حال، بلافاصله باید به این نكته توجه كرد كه ملا محمد طاهر، شاعر بوده و به همین دلیل، نسبت به بعد معنوی دین بی‌علاقه نیست؛ با این تفاوت كه اگر صوفیه بر مفهوم عشق تكیه می‌كنند، او می‌كوشد تا از همان مفهوم محبّت كه در قرآن آمده است، فاصله نگیرد. وی در پاسخی كه بر نقد مجلسی اول بر یكی از نوشته‌هایش آورده- و متن آن را ملاحظه خواهید كرد- به اشعاری كه به سبك اشعار عارفان سروده، اشاره كرده است. در اینجا به معرفی برخی از نوشته‌های وی كه به تفصیل یا به اجمال، در آن‌ها با به رد تصوف پرداخته می‌پردازیم.
از جمله آثار وی در رد بر صوفیه كتاب تحفة الاخیار است كه به طور مستقل در نقد صوفیان نوشته شده و یكی از آثار عمومی رد صوفیه در دوره اخیر صفویه به شمار می‌آید؛ دوره‌ای كه صوفیان در حال تجربه اضمحلال تاریخی خود در ایران هستند. این كتاب، از همان زمان، از سوی صوفیان، مورد انتقاد قرار گرفته است. محمد كریم شریف قمی، همشهری ملا محمد طاهر، در میان سال 1078 تا 1097 كتابی با عنوان تحفة العشاق تألیف كرده و در آن از ملا محمد طاهر انتقاد كرده است. نویسنده تحفة العشاق كسانی چون شیخ بهایی، میرداماد، عبد الرزاق لاهیجی، آخوند مولانا رجب علی، فیض كاشانی، محمود عبد العظیمی، شیخ حسین تنكابنی، محمد تقی مجلسی و محمد باقر خراسانی را به عنوان كسانی كه مشرب تصوف دارند، معرفی كرده است. بخشی از بحث وی درباره غناست. در آن‌جا می‌نویسد: آخوند مولانا محمد طاهر كه یكی از مانعین این طور و طریقه است، در حضور ایشان قرآن و ابیاتی كه زاده طبع شریف ایشان است، به آواز خوانده می‌شود.
(ص 256) و بعضی عزیزان در كتاب تحفة الاشرار خود استشهاد بر تسنن شیخ (محیی الدین) آورده؛ فقیر او را شیعه و محب اهل بیت می‌دانم. (ص 143) «1»
بر اساس آنچه كه در مقدمه تحفة الاخیار آمده، این اثر شرح قصیده مونس الابرار «2» مصنف است. بخش عمده این قصیده كه شامل 311 بیت است، در ستایش امیر مؤمنان علیه السلام و اندكی از اشعار آن در رد بر صوفیه و ابیاتی نیز در ردّ بر فلاسفه و حكماست. گفتنی است كه نسخه‌ای از تحفة الاخیار در مجموعه 2204 كتابخانه ملی موجود است كه با نسخه چاپی تفاوت‌هایی دارد و شاید مختصر آن باشد. «3» ملا محمد طاهر در مونس الابرار درباره صوفیان می‌گوید:
جمیع پیرو حلاج و بایزید و جنیدتمام بی‌خبران شرع احمد مختار
______________________________
(1). دانش پژوه، فهرست كتابخانه دانشگاه، ج 12، ص 2745، شماره 3751
(2). مونس الابرار در «میراث اسلامی ایران» دفتر هفتم به چاپ رسیده است.
(3). قمی، ملا محمد طاهر، تحفة الاخیار، نسخه 2204 كتابخانه ملی، برگ 224- ر.
ص: 569 ز جهل در همه عمر خویش در ره دین‌نمی‌روند به طرز ائمه اطهار
كنند دعوی تسخیر جنیان به دروغ‌كه تا كنند الاغان انس را افسار
زنند دستك و رقصند ای مسلمانان‌نهید پنبه به گوش و كنید استغفار
زنند چرخ وز جهلش نهند طاعت نام‌كنند دین خدا را به لعب و بازی خوار
نمی‌رسند بجایی اگر تمامی عمرزنند چرخ پیایی چو اشتر عصار
كنند عاشقی امردان و می‌گویندبود مجاز پل عشق حضرت جبار
خدا گواه منست آن كه عاشقی هرگزنبوده است ز آیین حیدر كرار
بنای قاعده دینشان بود بر جهل‌ز اهل دانش و بینش از آن كنند كنار
ز راه شرع برون می‌برند مردم راحذر كنید از این قوم یا اولوا الابصار ملا محمد طاهر این كتاب را در زمان شاه عباس ثانی (م 1077) سروده، برای شخص او فرستاده و ازو خواسته است تا آن را از اول تا به آخر بخواند. «1» وی در این رساله، تصوف را برخاسته از تسنن دانسته و معتقد است كه شیعیان بعدها گرفتار آن شدند. در توضیح همین نكته، می‌نویسد: و از این جهت است كه اولیایی كه این جماعت، ایشان را از پیران خود می‌دانند و می‌شمارند، یكی از ایشان از شهرهای مشهور به شیعگی، مثل قم و سبزوار و حلّه و جبل عامل و غیر آن نبوده‌اند؛ و از این جهت است كه در این شهرها خانقاه قدیم نمی‌باشد و در شهرهایی كه همیشه مردمش سنی بوده‌اند، خانقاه قدیم بسیار بهم می‌رسد. «2»
در همان زمان رساله دیگری نیز با نام تبصرة المؤمنین در رد بر تحفة الاخیار نگاشته شده است. نویسنده آن محمد مؤمن، طبیب شاه سلیمان بوده است. «3»
نگاشته دیگر محمد طاهر قمی محبان خدا نام دارد كه آن را مصدّر به نام شاه سلیمان ساخته و در آن از صوفیان نكوهش فراوان كرده است. «4»
كتاب دیگر او با عنوان الفوائد الدینیه در ابطال فلسفه و تصوف نگاشته است. این كتاب به صورت پرسش و پاسخ در سی و هفت بند بوده و در آغاز آن آمده است: اما بعد، فهذه رسالة موسومة بالفوائد الدینیة مشتملة علی الفتاوی الملیة فی بیان بطلان الفلسفة و كفر
______________________________
(1). بنگرید: انوار، فهرست كتابخانه ملی، ج 6، ص 768؛ حسینی، فهرست كتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی، ج 7، ص 345؛ حائری، فهرست مجلس سابق سنا، ج 1، ص 359؛ استادی، فهرست مسجد اعظم، صص 113، 458
(2). قمی، ملا محمد طاهر، تحفة الاخیار، نسخه 2204 كتابخانه ملی، برگ 229
(3). درباره آن بنگرید: دانش پژوه، فهرست میكروفیلم‌های دانشگاه، ج 1، صص 56- 57؛ حائری، فهرست كتابخانه مجلس، ج 10، بخش 4، ص 2010
(4). حسینی، سید احمد، فهرست نسخه‌های كتابخانه آیة الله مرعشی، ج 7، ص 314.
ص: 570
البسطامیة و الحلاجیة و بیان فضل العلوم الدینیة ... «1» همچنین كتاب دیگری با عنوان ملاذ الاخیار در طعن بر صوفیه به وی منسوب شده است. «2» یكی دیگر از آثار ضد صوفی ملا محمد طاهر، كتاب حكمة العارفین است كه نسخه‌هایی از آن در دست می‌باشد. «3»
یكی از آثار مهم ضد تصوف كه دارای حجمی بالا و متنی مفصل است، كتاب هدایة العوام و فضیحة اللئام است. از این كتاب، سه نسخه وجود دارد كه در همه آن‌ها، نام مؤلف، عصام الدین محمد بن نظام الدین آمده است. «4» نسخه مرعشی مورد ملاحظه مؤلف این سطور قرار گرفته و با توجه به مطالب آن، حدس قوی آن است كه این اثر، از آن ملا محمد طاهر قمی است كه با نام مستعار عصام الدین محمد آن را تألیف كرده است. در مقدمه این نسخه آمده است: یكی از علمای دین‌دار، قصیده‌ای در مدح حیدر كرّار امیر المؤمنین و امام المتقین علیه السلام و در مواعظ و نصایح گفته و در اول شرحی مختصر بر آن گفته، نوشته، و بعد از آن چیزهای بسیار در ذمّ مبتدعه هالكه زیان كار بر آن شرح افزوده و در آخر سال 1075 از هجرت حضرت رسالت صلی اللّه علیه و اله و سلّم، آن را به اتمام رسانیده و در همان تاریخ آن را به جهت شاه عباس ثانی- انار الله برهانه- فرستاده و استدعا نموده كه از اول تا به آخر مطالعه نماید تا حقیقت حال مبتدعه و متفلسفه بر او ظاهر گردد.»
این توضیحات، درست به مانند مطالبی است كه در منابع دیگر درباره مونس الابرار و شرح آن تحفة الاخیار گفته شده است. سال تألیف آن نیز درست در همان سال تألیف آن آثار است و به نظر می‌رسد كه این اثر، تكمیل شده تحفة الاخیار باشد. مؤلف در ادامه مقدمه بالا می‌نویسد: مؤمنین از وی خواستند تا شرحی در احوال مبتدعه و متفلسفه بنویسد و او این كتاب را نگاشته و نام آن را هدایة العوام و فضیحة اللئام نهاده است.»
به جز ملا محمد طاهر، هیچ دانشمند دیگری را در این دوره نمی‌شناسیم كه با این وسعت، به ضدیت با صوفیان و فلاسفه پرداخته باشد؛ اما شواهد دیگری نیز در این باره كه مؤلف آن همین قمی است، در دست داریم. مؤلف در جایی از این كتاب می‌نویسد: ما در كتاب اربعین و كتاب تحفه عباسی و كتاب تحفة العقلاء ذكر عقاید قبیحه ایشان نموده‌ایم.
(برگ 19) و باز در جای دیگری از كتاب دیگر خود با عنوان حكمة العارفین یاد كرده است.
______________________________
(1). فهرست نسخه‌های خطی كتابخانه مركزی دانشگاه تهران، ج 9، ص 1248
(2). شیرازی، طرائق الحقایق، ج 1، ص 177
(3). فهرست كتابخانه مجلس شورا، ج 5، ص 225، 494؛ ج 10، ص 957
(4). كتابخانه مرعشی، ش 1775، كتابخانه ملی تبریز شماره ردیف 1453، ش دفتر 3088؛ فهرست كتابخانه ملی فارس، ج 2، ص 75، ش خصوصی 479/ 61- ح؛ شماره عمومی 21/ 297
ص: 571
(برگ 25) اینها آثار ملا محمد طاهر قمی است.
ممكن است گفته شود شخصی با نام عصام، كتابی از ملا محمد طاهر را تلخیص كرده كه چنین چیزی با سبك و سیاق مقدمه و مطالب و اشاراتی كه مؤلف به آثارش مانند همین حكمة العارفین دارد، سازگار نیست. پیش از این گفتیم كه میرلوحی نیز در تألیف سلوة الشیعه از روی تقیه، مؤلف را مطهر بن محمد مقدادی نامیده بود. گفتنی است كه میرلوحی در مقدمه كتاب كفایة المهتدی از كتاب نصیحة الكرام و فضیحة اللئام به عنوان «گزیده محمد بن نظام الدین محمد عصام از نگارش ملا محمد طاهر» یاد كرده است. «1»
محتوای كتاب، بجز مقدمه، در دوازده مطلب و یك خاتمه مرتب شده است:
مطلب اول: در تشبیه دنیاست به دار الشفاء و ذمّ عالم بی‌عمل و عامل جاهل و تحقیق رفض اولیاء و شمّه‌ای از احوال مبتدعه بی‌حیاء.
مطلب دوم: ... عنوان نشده.
مطلب سوم: در ذكر برخی از دعواها كه مبتدعه می‌نموده‌اند و به آن ابلهان را فریب می‌داده‌اند.
مطلب چهارم: در ذكر برخی از انواع بدعت‌های مبتدعه كه دلیل است بر ضلالت و كفر و الحاد ایشان.
مطلب پنجم: در ذكر برخی از عاشقی‌های مبتدعه كه آن نیز دلیل است بر ضلالت و كفر و الحاد ایشان.
مطلب ششم: در بیان دعواهای عاشقی كردن آن بی‌دینان با خداوند عالمیان و ذكر بعضی دیگر از بدعت‌ها و ضلالت‌ها و كفرهای ایشان.
مطلب هفتم: در بیان شمّه‌ای از كلمات كفر محیی الدین!
مطلب هشتم: در ذكر مختصری از احوال ملای رومی و بیان بعضی از اعتقادات فاسده.
مطلب نهم: در بیان احوالات سلسله نور بخشیه و تبیین حال معروف كرخی و بعضی دیگر از مشایخ مبتدعه.
مطلب دهم: در بیان حال بایزید بسطامی و قلیلی از گفتار كفر آثار آن سرگشته بیابان.
مطلب یازدهم: در ذكر شمّه‌ای از دلایل كفر حسین بن منصور حلاج.
مطلب دوازدهم: در بیان حال فلاسفه و پیروان ایشان.
خاتمه در بیان كلمه چند سودمند كه مؤید مطالب سابقه اثنا عشریه است و شیعه اثنا عشری را پذیرفتن آن از امور مهم است.
______________________________
(1). دانش پژوه، فهرست كتاب‌های اهدایی مشكات به دانشگاه تهران، ج 5، ص 1499
ص: 572
نویسنده، داستان‌های سخیفی را از صوفیان برای نشان دادن بی‌اعتباری آن‌ها آورده است و در جایی تصریح كرده كه كفرشان از كفر یهود و نصارا بدتر است. (برگ 25)
وی اظهار داشته است: مخفی نماند كه این جماعت، سنی و اشعری مذهب بوده‌اند.
(برگ 26) او ترك ظواهر شریعت را توسط صوفیان مرتب مورد توجه قرار داده و شرحی از عشق بازی‌های آنان را به خصوص نسبت به امردان آورده و بحث مفصلی درباره غنا و آوازه خوانی دارد.
نویسنده از كتاب‌های بسیاری كه در رد صوفیه نوشته شده یاد كرده است: مطاعن المجرمیه، از محقق كركی، عمدة المقال فی كفر اهل الضلال، از شیخ حسن فرزند محقق كركی، نزول الصواعق فی احراق المنافق، الوقیعة فی سبت المبتدعة، قرة العیون، ایجاز المطالب، هادی الی النجاة، السهام المارقة، بضاعة النجاة، درر الاسرار، مسلك المرشدین، توضیح المشربین، اصول فصول التوضیح، رسالة سلوة الشیعه، اعلام المحبین، تسلیة الشیعة، تبصرة الناظرین، زاد المرشدین، شهاب المؤمنین فی رجم الشیاطین المبتدعین، ثقوب الشهاب.

ملا محمد طاهر قمی و مجلسی اوّل‌

یكی از آثار ضد صوفی نیمه دوم قرن یازدهم، اثری است كه با عنوان توضیح المشربین و تنقیح المذهبین شناخته می‌شود. در حال حاضر، كتابی با این نام وجود ندارد، جز آن كه دست كم دو اثر دیگر هست كه به نوعی با این كتاب در ارتباط است. همان گونه كه گذشت، بر اساس گزارش موجود، ملا محمد طاهر قمی كتابی در رد بر صوفیان نوشته و این باید به عهد جوانی او یعنی پیش از سال 1060 هجری باشد. آن زمان، مرحوم آخوند ملا محمد تقی مجلسی رساله‌ای در پاسخ آن نوشته و مجددا ملا محمد طاهر پاسخ اشكالات مجلسی اول را داده است. این كتاب اندكی بعد با عنوان توضیح المشربین نام گزاری شده و افزون بر سه رساله پیشین، گرد آورنده محاكمه‌ای نیز میان آن رد و ایرادها صورت داده است. این گرد آورنده كه داد و ستد علمی فراوانی در مبارزه بر ضد صوفیه با ملا محمد طاهر داشت، كسی جز میرلوحی نیست. در واقع، هر دوی آنان، در آثارشان بر ضد این گروه، به آثار یكدیگر ارجاع می‌دادند و مردم را به خواندن آن‌ها دعوت می‌كردند.
همان گونه كه گفته شد، دو كتاب به نوعی، تلخیص یا تهذیب یا متن بازنویسی شده توضیح المشربین را در خود جای داده‌اند. نخست رساله اصول فصول التوضیح كه نسخه‌ای از آن در مجموعه به شماره 4296 مرعشی (برگ 24 تا 54) موجود است.
تلخیص دیگر آن از سید محمد میرلوحی (م بعد از 1085) و عنوان آن رساله سلوة
ص: 573
الشیعة و قوة الشریعة یا تسلیة الشیعة و تقویة الشریعة «1» است كه از آن نیز نسخه‌های متعددی در دست است. در همان مجموعه 4296 مرعشی (برگ 1 تا 22)، مجموعه 4014 مرعشی (برگ 94- 105) مجموعه شماره 2204/ ف كتابخانه ملی (برگ 181- 232) نسخه‌هایی از سلوة الشیعة موجود است. این رساله در میراث اسلامی ایران به چاپ رسیده است. «2» در این نسخه‌ها مؤلف مطهر بن محمد مقدادی معرفی شده است كه گفتیم كسی جز سید محمد میرلوحی نیست.
در این مجموعه‌ها نخستین رساله، رساله رد صوفیان ملا محمد طاهر قمی است كه به صورت مستقل نیز نسخه آن موجود است و عبارت نخست آن، دقیقا شبیه همان عبارتی است كه در آغاز رساله اصول فصول التوضیح آمده است. گفتنی است كه رساله رد صوفیان وی در مجموعه 2204/ ف كتابخانه ملی و نیز نسخه شماره 4014 مرعشی موجود است.
در مجموعه 2204 ملی، ابتدا رساله‌ای تحت عنوان خلاصه حدیقة الشیعه آمده و در ابتدای آن این عبارت به چشم می‌خورد: «چون این فقیر دید كه بسیار كسی از شیعیان فریب سنیان خورده‌اند و طریق و مذهب صوفیه را حق پنداشته، مایل به ایشان شده‌اند، خواست كه اندكی از عقاید ایشان در این كتاب ذكر كند ...» در پایان، همین خلاصه كننده، توصیه به خواندن توضیح المشربین كرده است. رساله بعدی عنوان مختصر التوضیح دارد كه بر اساس شرحی كه در مقدمه آن آمده، خلاصه توضیح المشربین است. نام دیگر آن اصول فصول التوضیح است كه گذشت. در ابتدای نسخه كتابخانه ملی و مرعشی آمده است: اما بعد، بر ضمایر زاكیه ارباب انصاف پوشیده نماند كه یكی از علمای امامیه، رساله‌ای در ذم طایفه متصوفه تألیف نموده و حضرت مولانا محمد تقی مجلسی ردّی بر مؤلف رساله مزبوره قلمی گردانیده و به نزد مشار الیه ارسال فرموده. و مومی الیه ردّی بر آن تحریر نموده و به خدمتش فرستاده، و چون ردّین مزبورین در حواشی رساله مسطوره مرقومه بوده، دیگری آن را به ترتیب در متن كتاب جای داده و مشتمل بر بیست و سه باب گردانیده و بابی محتوی بر چهار فصل و آن را توضیح المشربین و تنقیح المذهبین نام كرده. و چون مرتّب فصل چهارم از هر باب كه در بیان محاكمات اوست، بسطی داده، به خاطر این شكسته رسید كه آن فصول را محذوف ساخته، به مقالات مناظرین اختصاص دهد و محاكمه را به مطالعه منصف حواله نماید و بعد از اتمام، آن را مختصر التوضیح نام كند.»
______________________________
(1). ممكن است كه رساله تسلیة الشیعة و تقویة متن مفصل سلوة الشیعة و قوة الشریعة باشد. متن موجود در نسخه شماره 4296 متن خلاصه و متن موجود در نسخه شماره 3306 متن مفصل آن است. در مجموعه ش 1561 كتابخانه آیة الله گلپایگانی نیز نسخه‌ای از آن موجود است.
(2). میرلوحی، سلوة الشیعة، 337- 359
ص: 574
این مختصر، همان گونه كه خواهیم دید، به این ترتیب تنظیم شده است كه ابتدا سخن ملا محمد طاهر، سپس مجلسی اول و باز جواب ملا محمد طاهر را آورده است:
فصل اول از باب اول؛ ماتن در اصل رساله گوید ...
فصل دویم از باب اول؛ محشی كه عبارت از مولانا محمد تقی مجلسی است، می‌فرماید ...
فصل سیوم از باب اول؛ ماتن در جواب محشی گوید ...
گفتنی است كه نام ملا محمد طاهر نیز در حاشیه كنار عنوان ماتن آمده است. ملا محمد طاهر در جوابیه‌های خود، حملات آشكاری به مرحوم مجلسی اول دارد. از جمله می‌نویسد: عزیزا مخفی نماند كه مطلب از جواب، نه تلافی و انتقام است، بلكه چون حضرت آخوند دعوای كشف و تصفیه باطن نموده و در اثبات باطل و ترویج ضلالت كوشیده، خواستم ظاهر سازم كه حضرت آخوند غلط [اشتباه] كرده و در دعوای خود صادق نیست. «1»
در نسخه مرعشی، برخی از محاكمات مدوّن توضیح المشربین نیز در حاشیه آمده است كه مغتنم می‌باشد؛ چرا كه تاكنون خبری از اصل كتاب توضیح به دست نیامده است. ما متن این مباحثه مهم را در ادامه خواهیم آورد.
از آن جا كه بعدها علامه مجلسی پدر خویش را از وابستگی به نحله صوفیان تبرئه كرد، از اساس، برخی ردیه نویسی مجلسی اول را بر رساله ملا محمد طاهر انكار كردند. میرزا محمد علی كشمیری با اشاره به كتاب ملا محمد طاهر و ردّ ملا محمد تقی مجلسی در درستی نسبت آن تردید كرده، نوشته است: بعید نیست كه جواب رساله مزبوره را شخصی از صوفیه آن زمان نوشته، به آخوند علیه الرحمه منسوب نموده باشد تا كلامش را معتبر بشمارند و در حقیقت دامن حال آخوند مرحوم از لوث چنین اقوال فاسده پاك بود. «2»
آقا بزرگ با اشاره به این كه نسخه اصول فصول التوضیح كه شامل رساله محمد طاهر قمی و مجلسی اول و نقد مجدد محمد طاهر قمی است [با توجه به این كه برای ایشان مسلم نبوده، رساله اول از محمد طاهر باشد] و تنها نام محمد تقی مجلسی در آغاز نسخه است، می‌نویسد: به احتمال دستی در كار بوده است تا مطالبی له تصوف به مجلسی اول نسبت داده شود؛ در حالی كه وی منزّه از این امر است؛ چنان كه فرزندش نیز او را مبرّا دانسته و نوشته‌هایش نیز از همان حكایت دارد. ایشان تأكید كرده است، آنچه به نام محمد تقی مجلسی آمده، از طرف برخی صوفیه معاصر وی نوشته شده و سپس میرلوحی كه شدیدا با مجلسی پدر و پسر درگیر بوده گمان كرده، از ملا محمد تقی مجلسی است و آن را در
______________________________
(1). نسخه 2204 كتابخانه ملی از برگ 57 تا 176؛ نسخه 4296 مرعشی برگ 24 تا 54
(2). كشمیری، نجوم السماء، ص 64
ص: 575
اصفهان شایع كرده است. «1» ایشان در جای دیگر می‌گوید: بعید است ملا محمد طاهر قمی (م 1098) كه نزدیك سی سال پس از فوت مجلسی اول (1070) در گذشته، جرأت پاسخ‌گویی به رد مجلسی اول را داشته باشد. «2»
حقیقت آن است كه اصل مطلب با این استحسانات، قابل انكار نیست و كسی كه خود به تفصیل در نشر این موضوع نقش داشته، یعنی سید محمد میرلوحی، به صراحت این شرح را آورده و این گونه نیست كه از مسأله خبر نداشته است! علاوه بر آن، همان زمان این امر، خبری شایع بوده است؛ چنان كه سماهیجی در كتاب النفحة العنبریه (تألیف سال 1132) می‌گوید: از ثقات شنیده است كه ملا محمد طاهر قمی رساله‌ای در ردّ صوفیه نوشته و علامه محقق محمد تقی مجلسی آن را رد كرده است. سماهیجی می‌گوید: من آن دو كتاب را ندیده‌ام؛ در اصفهان محمد تقی مجلسی به عنوان صوفی شهرت دارد، اما فرزندش محمد باقر او را از این اتهام مبرّا كرده است. «3»
مهم‌تر آن است كه، شرح چگونگی این سه رساله را میرلوحی كه خود معاصر مجلسی بوده است، در سلوة الشیعه آورده و جای هیچ گونه تردیدی نیست. وی این مطلب را در اواسط سال 1060 نوشته كه ده سال پیش از در گذشت مجلسی اول است. به علاوه در حاشیه نسخه‌ای از اصول فصول التوضیح (ش 4296 مرعشی) جملات بیش‌تری از توضیح المشربین آورده شده و در یك مورد (برگ 47) در حاشیه تصریح شده است كه آن ردیه از ملا محمد تقی مجلسی است. همچنین در هدایة العوام (برگ 132، 155، 156) آمده است كه ردیه مزبور از ملا محمد تقی مجلسی است. گذشت كه كتاب هدایة العوام از آن ملا محمد طاهر است كه در نسخه‌های موجود، عصام الدین محمد به عنوان مؤلف یاد شده است.
اهمیت مناظره علمی- نوشتاری مجلسی اول و ملا محمد طاهر قمی درباره تصوف، ما را بر آن داشت تا این متن را در ادامه بحث رویارویی فقیهان و صوفیان در همین كتاب به چاپ برسانیم تا ابعاد این اختلاف در دوره صفوی بهتر آشكار شود.

3- شیخ علی عاملی و تصوف‌

یكی از چهره‌های علمی دیگر اصفهان كه از خاندانی اصیل و ریشه‌دار علمی و عرب مقیم اصفهان بود، شیخ علی نبیره شهید ثانی است كه عمر درازی كرده، و در سال 1103 در
______________________________
(1). آقابزرگ، ذریعه، ج 4، ص 498
(2). آقابزرگ، ذریعه، ج 10، ص 207
(3). سماهیجی، النفحة العنبریة، نسخه 6320 مرعشی، برگ 148؛ بنگرید: آقابزرگ، ذریعه، ج 4، صص 497- 498
ص: 576
اصفهان درگذشت. وی كتابی با عنوان الدر المنظوم در شرح اصول كافی داشته و پس از آن، مجموعه مباحثی كه در پاسخ پرسش‌های مختلف در زمینه تفسیر برخی آیات و احادیث و مسائل دیگر نگاشته، تحت عنوان الدر المنثور من المأثور و غیر المأثور جمع آوری كرده كه به چاپ رسیده است. «1» یكی از احادیثی كه در آن جا مورد بحث قرار داده، روایت امام صادق علیه السلام درباره تلاوت قرآن با صوت حسن است. وی بحث از این حدیث را با تفصیل بیش‌تری كه ضمن آن به رد صوفیان نشسته، در رساله مستقلی با نام السهام المارقة من اغراض الزنادقه فراهم آورده است. وی این نكات را در مقدمه رساله یاد شده (نسخه مرعشی، ش 1576) آورده است. «2» شیخ علی در شرح حالی كه برای خود نوشته، و تصریح دارد كه در حال نوشتن الدر المنثور است، اشاره به كتاب السهام المارقه كرده و برخی از تألیفات دیگر خود را نیز نام برده است. «3» ولی قلی شاملو وی را «از جمله علمای اثنا عشریه و فقهای امامیه» دانسته است كه «در انحلال مسائل مشكله و تحقیق بطون غوامض كلام دقیق در معنی تفرید شهیر آفاقند» و «در این زمان قامت استعدادش به خلعت شهرت اجتهاد آراسته و پیراسته گردیده، جمهور فقهای كرامیه از پرتو بارقات لمعات آفتاب جهانتاب علوم آن جناب فراخور اكتساب بهره‌ور و فیض یاب گشته‌اند». سپس فهرستی از تألیفات او را به دست داده: دو جلد حاشیه بر شرح لمعه، شرح اصول كافی موسوم به درر المنظوم من كلام المعصوم، و كتاب دیگر مسمی به درر المنثور ... و كتاب دیگر از نظم و نثر موسوم به السهام المارقة من اغراض الزنادقه و حواشی دیگر. «4»
كتاب السهام المارقة در دوازده فصل تنظیم شده است. فصل اول و دوم درباره حدیث مورد بحث و حكم و حرمت غنا نزد امامیه است. «5»
از فصل سوم به بعد به بحث از صوفیان پرداخته است. در فصل سوم درباره كلمه صوفیه و منشأ آن بحث كرده و این كه صوفیان نخست، گرچه عالم بودند، به تدریج به روشهای خاص عبادی و سماع و رقص و غنا اعتقاد پیدا كردند. فصل چهارم به مرحله‌ای از تصوف اشاره كرده است كه دیگر خبری از دانش نبوده و فقط تغییر لباس و ظاهر همراه با
______________________________
(1). قم، كتابخانه آیة الله مرعشی، 1398 ق.
(2). برخی نسخه‌های دیگر را بنگرید در: حائری، فهرست نسخه‌های خطی كتابخانه مجلس، ج 22، ص 235؛ دانش پژوه، فهرست دانشگاه تهران، ج 8، ص 580
(3). عاملی، شیخ، الدر المنثور، ج 2، ص 245. وی در این كتاب در صص 239- 250 شرح حال خود را آورده است.
(4). ولی قلی شاملو، قصص الخاقانی، (تصحیح حسن سادات ناصری، تهران، 1374) ج 2، ص 55 (در متن چاپی، نام كتاب «السهام المارقة من اغراض الزنادقه» آمده است.
(5). مختاری، رضا، میراث فقهی (1)، غنا و موسیقی، دفتر سوم، صص 1663- 1671
ص: 577
ترك باطن، رواج داشته است. در فصل پنجم به مكاشفات سران صوفیه پرداخته و شگفتی وی از آن است كه چرا صوفیان هر چه كشف می‌كنند، موافق مذهب خودشان و ضد مذاهب دیگران است. برای نمونه، غزّالی در مكاشفات خود برتری ابوبكر بر علی بن ابی طالب علیه السلام را می‌بیند. وی به تفصیل مطالب غزالی را در المنقذ من الضلال نقل و نقد و به برخی از مكاشفات ابن عربی نیز اشاره كرده است. این فصل طولانی است. فصل ششم كتاب اشاره به گروهی دارد كه پس از اهل مكاشفه آمده‌اند و هیچ بهره‌ای از شناخت دین ندارند: وجدتهم كالبهایم الهائمة و الحشرات السائمة لا یعرفون مسألة من دین الله ... (برگ 10) در همین فصل اشاره به آثاری كرده است كه علمای شیعه و سنی در رد بر صوفیه نوشته‌اند: و لقد أكثر علماؤنا و علماء العامة من الرد علیهم و التشنیع علی طریقتهم و اعتقادهم فی كتب متعددة، ككتاب الشیخ المفید و السید المرتضی و مطاعن المجرمیه للمحقق الشیخ علی و حدیقة الشیعة لملا احمد الاردبیلی رحمهم الله و غیرهم و ما ذكر فی تضاعیف الكتب من ذلك اكثر من أن یحصی، فقد تكرر فی كتب العلامة طاب ثراه كالكشكول المنسوب الیه و نهج الحق و غیره و كما فی كتاب الاقتصاد و كتاب الالفیة للشیخ الطوسی و اعتقادات الصدوق و كتاب الاحتجاج مما یتعلق ببعضهم و كتاب الاعتقاد للدوریستی و كتاب الهادی الی النجاة لابن حمزة و عمدة المقال لولد المحقق الشیخ علی و غیرهم. (برگ 11) بعدهم به برخی از كتاب‌های عامه در این باره اشاره می‌كند. در فصل هفتم می‌نویسد، زمانی كه تصوف به میان شیعه آمد، آنان فرق بین درست و نادرست را تشخیص داده، از كلمات حكیمانه مشایخ استفاده كرده، حرف‌های نادرست را كنار می‌گذاشتند، اما مدتی بعد، تأویل گرایی آغاز شد و زمینه انحراف فراهم گردید. به نظر وی نسل اولی كه به تصوف گرویدند، به شرع ایمان داشتند.
در فصل هشتم اشاره به مرحله بعدی دارد كه صوفیان شیعه، از شرع فاصله گرفته و به انتقاد از آن پرداختند. در فصل نهم، در شرح وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله به ابوذر است كه فرمود: یا أباذر یكون فی آخر الزمان قوم یلبسون الصوف فی صیفهم و شتائهم، یرون الفضل لهم بذلك علی غیرهم اولئك تلعنهم ملیكة السماء و الارض. (برگ 13). در فصل دهم برخی از مواضع امام صادق علیه السلام به سفیان الثوری آمده و دو فصل یازدهم و دوازدهم شرح برخی از احادیث در این‌باره است.
در خاتمه دو نصیحت، یكی به متصوفه و دیگری به متشرّعه كرده است. در این نصیحت از متصوفه خواسته است تا مكنونات قلبی و باطن خویش را آشكار كرده، آنچه را كه واقعا به آن اعتقاد دارند، بیان كنند. سپس از متشرّعه خواسته است تا دین خود را حفظ كرده، در راه حق پایمردی كنند. در انتها، به دعای دولت صفویه پرداخته: لا زالت هذه الدولة
ص: 578
مؤیّدة منصورة، و اعداؤها مخذولة مقهورة، متّصلة بدولة صاحب الزمان علیه افضل صلوات الرحمن و لازال سلطاننا موافق لذلك و سالكا هذه الطرق و المسالك، غیر ملتفت الی من ألقی الیه من یؤدّی الی ضعف هذه الملّة ممّن یظهر له أنّ فی اعتقاده علّة. و اللّه تعالی حافظه و ناصره.
ملحقی نیز بر این رساله افزوده شده كه در آن، برخی از كلمات علمای پیشین را درباره تصوف آورده است. مطالبی از شیخ مفید، دوریسنتی، علامه در كشكول! شیخ حسن كركی در عمدة المقال مطلبی را از كتاب پدرش یعنی مطاعن المجرمیه نقل كرده است. همچنین جملاتی از حدیقة الشیعة، بیان الادیان و برخی از آثار سنّیان مانند حیاة الحیوان، نفحات الانس جامی، كشف الحقایق عبد بن سیفی و تحریم السماع طرطوشی آورده است. «1»

4- شیخ حر عاملی و تصوف‌

یكی دیگر از عالمان اخباری این دوره، محمد بن حسن معروف به شیخ حر عاملی (م 1104) است كه از علمای جبل عامل مهاجر به ایران بوده و در مشهد مقیم بود. وی به دلیل نگارش كتاب وسائل الشیعه شهرت قابل توجهی در محافل علمی- دینی شیعه داشته و دارد. شیخ حر به لحاظ فكری به اندیشه‌های شیخ علی عاملی نزدیك بوده و در بحث غنا و تصوف، متأثر از اوست. مواضع وی را در بحث غنا آورده‌ایم؛ آنچه در اینجا به آن اشاره می‌كنیم، كتاب الاثنا عشریه فی الرد علی الصوفیه «2» است كه به طور مستقل، آن را در رد بر صوفیان نگاشته است. وی درست مانند شیخ علی، ابتدا رساله‌ای درباره حدیثی كه مربوط به صوت حسن و غنا و ترجیع در صوت بوده است، نگاشته و به باورهای صوفیان یا عالمان متمایل به آنان، تاخته است. پس از آن، جماعتی از اصحاب، از وی خواسته‌اند تا رساله‌ای در رد صوفیان بنگارد و او نیز همین رساله را تألیف كرده است.
ویژگی عمده این رساله، نظم آن است كه به طور معمول، ویژگی كارهای شیخ حر می‌باشد. این نظم، در بسیاری از موارد روی عدد دوازده دور می‌زند؛ چنان كه كتاب یاد شده دوازده باب و در ادامه، دوازده فصل دارد. آنچه كه در ابواب دوازده‌گانه آمده است، عبارت است از: تصوف و ریشه آن، وحدت وجود، كشف و مكاشفه، ساقط شدن تكالیف شرعی، ریاضت و چله نشینی، فریاد زدن و افتادن روی زمین به حال غش، رقص و دست زدن و فریاد زدن، عدم تلاش برای كسب معاش، غنا و آوازه خوانی، اذكار خود ساخته و بحث موالات دشمنان خدا و دوستی اولیاء الله. در فصول دوازده گانه الحاقی نیز درباره
______________________________
(1). این گزارش بر اساس نسخه خطی شماره 1576 كتابخانه مرعشی فراهم آمده است.
(2). عاملی، شیخ حر، رسالة الاثنا عشریة فی الرد علی الصوفیة، قم، درودی، 1408
ص: 579
تحریم پیروی از دشمنان دین، تحریم بدعت گرایی، شرح مطاعن برخی از مشایخ صوفیه، وجوب امر به معروف و نهی از منكر و تحریم ترك آن، لزوم و وجوب مجادله و بحث در بیان حق، وجوب مبارزه با بدعت‌گران در دین، لزوم اجتناب از بدعت‌گران، تجویز لعن اهل بدعت و لزوم برائت از آنان، نهی از تعصب داشتن نسبت به باطل، نداشتن حسن ظن به مخالفان، و لزوم جهاد با نفس و بازگشت از گناه و كفر و فسق.
اندكی پیش از شیخ حر، عالم دیگری با نام احمد بن محمد تونی بشروی، به قیاس شیخ علی عاملی و شیخ حر، دو اثر نگاشته است. یكی با عنوان رسالة فی تحریم الغناء، و دیگری رسالة فی الرد علی الصوفیة «1» كه فعلا از وجود آن‌ها آگاهی نداریم. در بحث «غنا در دوره صفوی» پیوستگی مبحث غنا و تصوف را با یكدیگر مورد بحث قرار داده‌ایم.

5- آقا رضی قزوینی و صوفیه‌

یكی دیگر از عالمان دوره اخیر صفوی، آقا رضی قزوینی است كه مباحثه‌ای با پدر یكی از شاگردانش با نام آقا ابراهیم درباره تصوف داشته است. این شخص مذاق صوفیانه داشته و پس از این مباحثه، آقا رضی، آن مباحث را به درخواست آقا ابراهیم تدوین كرده است. از این كتاب، نسخه‌ای با شماره 9652 و نسخه‌ای دیگر با شماره 8316 در كتابخانه مرعشی موجود است. فهرست مطالب كتاب چنین است: مقدمه درباره معنای صوفی. باب اوّل، در ابطال مذاهب تصوف در دو فصل، به طریق منقول و معقول. باب دوم، در تفصیل ادلّه عقلیه و نقلیه در بطلان تصوف در چهار فصل: اول، اجماع علمای شیعه امامیه. دوم، ابطال كشف، سیوم، ابطال آنچه متفرع بر كشف است، مانند سقوط تكالیف شرعی. چهارم، در مسائلی كه ذكر آن‌ها مناسب است كه مشتمل بر دوازده مسأله است. باب سیوم در حرمت غنا است.
خاتمه درباره برخی از قبایح متصوفه بحث شده است.
گفتنی است كه آقا رضی قزوینی در شمار شاگردان ملا خلیل قزوینی (م 1089) بوده و به احتمال، روحیه ضد صوفی خود را از این استاد كه سخت مخالف با تصوف و حكمت بوده، «2» به ارث برده بوده است.
اكنون كه سخن از این قزوینی شد، مناسب است اشاره كنیم كه سالك قزوینی نیز كه در همین عصر می‌زیسته، در دیوان خود قصیده‌ای در «مذمّت صوفی ریا فروش و تعریف رندان قدح فروش» «3» دارد كه از همین عنوان می‌توان موضع وی را دریافت.
______________________________
(1). عاملی، شیخ حر، امل الامل، ج 2، ص 23؛ خوانساری، روضات، ج 4، ص 246
(2). افندی، ریاض، ج 2، ص 261- 263
(3). سالك قزوینی، دیوان، صص 552- 553
ص: 580

6- الاربعین فی مطاعن المتصوفین‌

این كتاب، یكی از آثار مفصلی است كه در آخرین دهه‌های دوره صفوی تألیف شده است.
كتاب یاد شده به احتمال بسیار زیاد، از شخصی است كه نامش روی صفحه یادداشت پیش از شروع كتاب آمده است. وی ذو الفقار بن الحاج علی سلطان ملقب به كمال الدین است.
وی كسی جز ملا ذو الفقار شاگرد معروف علامه مجلسی و كتابشناس معروف دوره اخیر صفوی نمی‌تواند باشد. «1» این احتمال از آن روست كه حواشی همه به خط ملا ذو الفقار است؛ درست همان خطی كه نامه درج شده در بحار، خطاب به علامه مجلسی با آن نوشته شده است؛ این ممكن است كه متن به درخواست ملا ذو الفقار، توسط كاتبی نوشته شده باشد. شاهد این مطلب آن است كه مطالب حواشی گاه در متن صفحات نیز آمده و آشكار است كه پس از استكتاب، مؤلف مطالب افزوده‌ای را با متن نوشته شده تلفیق و صحافی كرده است.
از این كتاب كه شامل 160 برگ رحلی و مجلد اول كتاب یاد شده است، نسخه‌ای با شماره 4578 در كتابخانه مرعشی موجود است. در كنار آن، حواشی مفصل و طولانی با خط دیگری وجود دارد كه گاه صفحه‌ای را به طور كامل گرفته و با اوراق اصل كتاب، صحافی شده است. مؤلف در این كتاب، كوشیده است تا آنچه كه در متون كهن به نوعی در باره صوفیه یا عقاید آنان آمده، در این اثر خویش گردآوری كند. به همین جهت، اثر یاد شده به لحاظ كتابشناسی نیز اثری ارجمند است.
مقدمه با نثری مسجّع آغاز شده و ضمن آن، هدف از تألیف این رساله در بیان «مثالب مشایخ المبتدعه» شرح داده شده است. در همان مقدمه، اشاره به شاگردی خود از علامه مجلسی كرده و از او با عنوان باقر العلوم ستایش می‌كند و می‌گوید كه تألیفات وی به اندازه بار یك شتر است (برگ 2). باید توجه داشت كه برگ‌های نخست كتاب، به صورتی نادرست صحافی شده است. در این كتاب كه به عربی است، متون فارسی نیز آمده و مؤلف نوشته است كه آن متون را ترجمه نكرده و به همان صورت حفظ كرده است؛ چرا كه «فانّ الفارسیة بیننا أیسر و أروج و فی البلاد اسیر و اولج و المبتدی الیها أفقر و أحوج» (برگ 8
______________________________
(1). قزوینی، تتمیم امل الامل، ص 149؛ حسینی، سید احمد، تراجم الرجال، ج 1، ص 208 وی آن گونه كه در همین كتاب گفته است كتابی با عنوان «الزبر و البیّنات فی شرح الاعتقادات» گویا با عنوان «سفن النجاة» داشته است. این كتاب در شرح اعتقادات علامه مجلسی است. در نوشتار «كتاب و كتابخانه در دوره صفوی» اشاره كردیم كه وی نامه‌ای به مرحوم مجلسی نوشته و در آن نام برخی از كتاب‌هایی را كه ایشان می‌توانسته در تدوین بحار از آن‌ها استفاده كند، یادآور شده است.
ص: 581
پ). در انتهای برگ 8 مولف اشاره به شرحی كه بر كتاب اعتقادات مرحوم مجلسی نگاشته دارد. (ادامه برگ 8 در برگ 2 با آغاز «ذو الریاستین» آمده است.) مؤلف این كتاب یعنی ملا ذو الفقار كتابش را در حیات علامه مجلسی (م 1110) نوشته است؛ چرا كه پس از یاد از نام وی، با تعبیر «وقاه الله كل محذور و جعلنی فداه فی جمیع الامور» یاد كرده است. (برگ 9 پ). چنان كه از فیض كاشانی هم با عنوان «شیخنا» یاد كرده است.
پس از مقدمه، نخستین عنوان البیّنة الاولی برای نشان دادن تفاوت میان عارفانی مانند شیخ صفی و ورام و اویس با غزالی و ممیت الدین و حلاج است. در این بینه، مطالب زیادی از آثار مختلف نقل شده و با شرح این نكته كه سنی‌گری و صوفی‌گری یكی است، آن را خاتمه می‌دهد.
بینه دوم، در بیان كیفیت انكشاف علوم و حقایق و معارف بر حضرت شیخ صفی الدین است. در این فصل تنها یك صفحه مطلب آمده است كه ربطی هم به شیخ صفی الدین ندارد و گویا مقدمه برای بحثی بوده كه نوشته نشده است.
بینه سوم، در آنچه كه افاضل معاصرین در ذم صوفیه آورده‌اند صوفیه‌ای كه لا یعرفون الهرّ من البرّ و لا ایس من لیس و لا كیش من تیس. (برگ 21) نخستین عبارت طولانی از كتاب الدر المنثور شیخ علی بن شیخ محمد عاملی است كه مربوط به شرح حدیثی در باب غنا است. این قسمت تتمه‌ای هم دارد كه درباره حكم فقهی غنا است. صفحه‌ای هم از شرح ملا خلیل قزوینی بر كافی آورده و این بینه را خاتمه داده است.
بینه چهارم، در برخی از سخنان صوفیان كه تأویل بردار نیست، و از نكات خنده‌دار و مسخره آنان در نظر مؤلف است. (برگ 26) در اینجا نیز از آثار مختلف صوفیه عباراتی نقل شده است.
بینه پنجم، در آن است كه اگر كسی حتی یك وجب از مذهب اهل بیت دور شود، روی به كفر آورده است. در ضمن همین بینه، ده طعن از قبیل اعتقاد به معاد روحانی و غیره بر فلاسفه آورده شده است. (برگ 28- 29). در ادامه مطلبی مفصل از حاشیه آقا رضی قزوینی با عنوان كحل الابصار و نور الانظار بر حاشیه خفری آورده است (برگ 32). در ادامه، بحث مفصلی درباره اعاده معدوم از دید فلاسفه ارائه شده است.
بینه ششم، در اشاره به برخی از اوهام خواص و برخی از اغلاط مشهور میان قصاص.
در این بخش نیز بی‌تناسب با عنوان، مطالبی از منابع مختلف نقل شده، از جمله از ابن طاوس به خاطر این كه گفته است كه از طریق كشف، اول ماه را در می‌یابد، انتقاد شده است.
(برگ 39) بعد از آن، به خط دیگری البیّنه الخامسه عنوان شده، و آن این كه صوفیان گاه چیزهایی را اصلی ندارد می‌پذیرند و چیزهایی كه اصل دارد، قبول نمی‌كنند. در همین جا
ص: 582
مطلبی از كتاب نقض عبد الجلیل نقل كرده است.
بینه هفتم، در این كه همه صوفیان آكلی هستند [گو این كه سربار و مفت خور مقصود است] (برگ 41)
بینه هشتم، در تأویل برخی از كارهای بظاهر درست آنان مثل نماز و روزه و صدقه.
بینه نهم، در توضیح غزلیات آن‌ها. (برگ 43)
بینه دهم، در این كه صوفیه «وجودی» چونان كافران غلات و نواصب هستند.
در این بخش هم نقل‌هایی از منابع مختلف آمده كه در ابتدا، نقلی از علاء الدوله سمنانی بیابانكی است.
بینه یازدهم، در برخی نصایح.
بینه دوازدهم، در نقل برخی از خرافات و مزخرفات آن‌ها در وحدت وجود و موجود (برگ 44) بعد از آن از فیض مطالبی علیه صوفیه آورده.
مولف از برگ 45 به بعد، به بیان احادیثی كه قرار بوده است به چهل عدد برسد پرداخته است. حدیث نخست، از احتجاج طبرسی است كه در ادامه آن، مطالبی از مجلسی اول در شرح من لا یحضر در نقد صوفیه آورده است. همین طور از وافی و الكلمات الطریفه (برگ 51) مطالبی در این ارتباط نقل كرده است. عبارتی فارسی از میر سید علی همدانی آورده است. (برگ 47) این قبیل نقلها از آثار صوفیان و غیر صوفیان، به ویژه اساتید مؤلف مانند مجلسی، جزائری و گلستانه (صاحب بهجة الحدائق و متوفای 1110) همچنان ادامه دارد و برخی از آن‌ها برای شناخت این آثار مفید است.
حدیث دوم، از مناقب ابن شهر آشوب است (برگ 52) كه در پایان اقوالی كه در این بخش آمده، انتقادی از استادش مجلسی بر ابن ابی جمهور به خاطر نقل برخی از روایات سنّیان صوفی در غوالی اللئالی آورده است (برگ 59). به همین ترتیب نقل احادیث ادامه می‌یابد و در ادامه آن مطالب زیادی از آثار مختلف نقل می‌شود. در برگ 62 آمده است كه همگی مشایخ صوفیه از نواصب هستند. و در برگ 66 عنوان داده است كه: هیچ یك از فلاسفه شیعه امامی نبوده‌اند. نقلی هم از كتاب منهاج الولایه من كتاب نهج البلاغه با عنوان «نقل كفر عظیم من كاتب صوفی مشهور» آورده است. این كتاب از ملا عبد الباقی صوفی تبریزی است كه البته مؤلف نام او را نیاورده است. توان گفت كه مؤلف این اثر، هر عبارتی كه در هر گوشه‌ای در طعن بر صوفیان و فلاسفه بوده، حتی مطالبی كه خود آنان بر ضد یكدیگر نوشته‌اند، در این كتاب فراهم آورده است. در این میان، برخی آگاهی‌های او از معاصران خودش جالب و قابل توجه است. در برگ 126 كتاب سلوة الشیعة را به مطهر بن محمد مقدادی نسبت می‌دهد. در برگ 159 نام دقیق این كتاب الاربعین فی مطاعن
ص: 583
المتصوفین آمده و گفته شده كه با نقل این حدیث، جزء اول كتاب تمام می‌شود. هر چند در ادامه حدیث بیست و یكم نیز آمده است؛ از مجلد دوم آن آگاهی نداریم.

7- عبد الحی رضوی و وصف صوفیان‌

اشاره

عبد الحی فصل سیزدهم كتاب حدیقة الشیعة «1» خود را به بیان وضعیت صوفیان در زمان خود نسبت داده است. نخستین صنف آنان، كسانی هستند كه می‌توان عنوان راهب به آن‌ها داد؛ كسانی كه دنیا را به قصد عبادت، كاملا ترك می‌كنند و البته شیوه آنان در روایات اسلامی تقبیح شده است. گروه دوم، افراد نزدیك به همان گروه نخست هستند، جز آن كه آرای نادرستی از خود در آورده، دوستی مشایخ صوفی را در قلب خود جای داده‌اند و از محبت ائمه علیهم السلام بریده‌اند، درست همان طور كه در روزگار ما این گروه چنین هستند. وی می‌گوید كه بیش‌تر صوفیه زمان ما كلّ بر مردم هستند و روایاتی در مذمّت آنان نقل كرده است. (برگ 80- 81) وی می‌نویسد كه، صوفیان زمان ما همه اصول و فروع و محكمات و متشابهات را به مشایخ خود ارجاع می‌دهند كه واقعا جاهلند؛ یا این كه ادعا می‌كنند كه امور هستی و مرگ و زندگی دست آن‌هاست. اگر كسی مسأله‌ای از اصول دین از آنان بپرسد، چیزی نمی‌دانند، چه رسد به فروعات. از یكی از آن‌ها درباره شك میان سه و چهار پرسیدند، گفته بود: فتوا آن است كه نماز را از ابتدا آغاز كنید! آنان تسبیح با تربت كربلا و مشهد رضا را كنار گذاشته، با دانه خرما و چوب تسبیح درست می‌كنند. وقتی از یكی از آنان در این باره پرسیدم، گفت: مشایخ گفته‌اند كه تسبیح تربت سبب سودا می‌شود. جالب آن كه اصلا عربی نمی‌دانند و معنای اذكاری را كه در مجلس خود می‌گویند، نمی‌فهمند. من بارها اذكار آنان را شنیده‌ام، كم و زیادی آن بر حسب جور شدن با غنا و آوازشان است. فرد موثقی می‌گفت: در ماه رمضان، فردی از اینان را دیدم كه خرما می‌خورد. گفتم: ماه رمضان است، چرا روزه می‌خوری؟ پاسخ داد: نماز مقدم بر همه عبادات است و ما به همان بسنده می‌كنیم. روی آوردن مردم به آنان هم به خاطر كراماتی است كه از آنان سر می‌زند. وقتی ریاضت می‌كشند و قلبشان صاف می‌شود، با عقل فعال ارتباط بر قرار كرده، كراماتی از آنان سر می‌زند. این برای هر نفسی كه خالی از مشغله‌های دنیوی شود و خیالات نفسانی را از خود دور كند و ... ممكن است. در هند هم فرقه‌ای با نام جوكی هست كه این قبیل كرامات از آنان سر می‌زند، با آن كه كافرند. (برگ 85)
در همین روزگار ما مردی عالم فاضل از شاگردان پدرم، شخصی را در خواب دید كه می‌گفت: من رسول خدا هستم، تو را در امور دنیا و دین به پیروی از فلان شیخ فرا
______________________________
(1). گزارش این كتاب را به تفصیل در جای دیگری از این مجموعه آورده‌ایم.
ص: 584
می‌خوانم. بعد از بیدار شدن، پیرو آن شخص شد، آن گونه كه اگر وی را در بازار مسلمانان می‌دید، خود را از سر خضوع، به خاك می‌انداخت؛ با این كه آن شیخ، فردی جاهل به اصول و فروع بوده، بویی از شرع نبرده بود. فیض كاشانی این عالم مرید را خواست و او را موعظه فراوان كرده، گفت: تو از علما هستی و این زشت است كه در امور دین خود از این شیخ جاهل پیروی كنی. در جواب گفت: من در خواب رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم و مأمور به امر او هستم؛ در حالی كه در روایت هست كه شیطان نمی‌تواند در صورت پیامبر و ولیّ در آید. فیض به او گفت: آیا تو صورت پیامبر صلی الله علیه و آله را می‌شناسی تا بدانی آن را كه در خواب دیده‌ای همان پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است یا نه؟ و البته این سخن فیض، سخن حقی است. عالم یاد شده، همچنان در ظلمات بود تا آن كه به مشهد رفت و در آن‌جا خداوند بر او ترحّم كرده، مرید عارفی در مشهد شده، او را در این باره موعظه كرد تا به تدریج این حالت ظلمانی از او رفع شد. (برگ 86).
فرد دیگری از وابستگان به این فرقه، مدتی مشغول افعال و اعمال آنان بود تا شیخ شده و گرفتار عجب و ریاست شد تا به آن حد كه روزی كسی كه نزد او بود، وقتی به زمین افتاد، یا الله گفت. آن شخص بر آشفت كه چرا مرا صدا نزدی، چون من می‌توانستم به تو كمك كنم. ملعون دیگری در روزگار ما چهل شب در سردابی ماند و ریاضت سختی كشید.
روز چهلم پیروانش نزدش آمدند و نزدیك در، اذن ورود خواستند. در جواب آنان گفت: اكنون مرتبه الوهیت همراه من است و شما مرا از این مرتبه، تا سر حد عبودیت پایین آوردید!
گروه سوم آنان، كسانی هستند كه هر روز پی به دست آوردن پول هستند، اما همه آن را انفاق می‌كنند. البته گناه اینان كمتر از گروه اول و دوم است. گروه چهارم، كسانی‌اند كه آنان نیز پی كسب و تصدق هستند، اما بر اساس آنچه كه در شرع وارد شده، عمل می‌كنند. ذكر گفتن آنان نیز قلبی است و ترجیح می‌دهند كه همان ادعیه وارده را بخوانند. این همان طریقه استواری است كه مشایخ بزرگ مانند شیخ صفی الدین و شیخ زاهد گیلانی و شیخ ابو الحسن خرقانی و امثال آنان داشته‌اند و از نفس گرم آنان بوده كه دولت صفوی شكل گرفته است. برخی روش اینان را نیز نمی‌پسندند و با استناد به آیاتی بر ذكر گفتن آنان و كارهای دیگرشان اعتراض دارند، اما عبد الحی اعتراض آنان را وارد ندانسته، به آن‌ها پاسخ می‌دهد. (برگ 87) در ادامه، با دفاع از ذكر، فصلی مبسوط در این باره بحث كرده است. در پایان این بحث، نقلی از «بعض العلماء» در مذمت صوفیان نقل كرده كه به عینه سخنان فیض كاشانی در الكلمات الطریفه است.
ص: 585

شاردن و گزارش برخورد با صوفیان‌

شاردن كه در نیمه دوم قرن یازدهم و بیش‌تر در روزگار شاه سلیمان در ایران بوده و وصف جالبی از بسیاری از پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی به دست داده، در فصلی تحت عنوان فلسفه ایرانیان به معرفی صوفیان نیز پرداخته و آگاهی‌های تازه‌ای درباره آنان به دست داده است؛ گر چه در این بخش نیز، همانند برخی بخش‌های دیگر، اظهارات غیر واقعی نیز دارد.
ابتدا به تفصیل درباره منشأ كلمه صوفی بحث كرده و به بیان تاریخ پیدایش تصوف در دنیای اسلام پرداخته است. وی كتاب گلشن راز شبستری را گنجینه فلسفه الهی ایشان نامیده و اصول كار تبلیغی و فرهنگی آنان را شرح داده است. سپس از مبارزه متعصبان قشری و ظاهرنگر بر ضد صوفیان یاد كرده و این كه آنان «صوفیان را به شرك و الحاد متهم می‌كنند و بر این پندارند كه اهل تصوف به روز رستاخیز باور ندارند. وی می‌نویسد: به یاد دارم كه روزی ملایی در میدان عمومی وعظ می‌كرد. ضمن موعظت بناگاه بر آشفت، در حق اهل تصوف سخنان درشت و تلخ و ناهموار گفت و گفت اینان مشركند و باید به آتش سوزاند و در شگفتم چرا تاكنون آن‌ها را زنده و به حال خود گذاشته‌اید. كشتن یك صوفی به اندازه حفظ ده نفر آدم با خدا و نكوكار اجر و ثواب دارد. در این هنگام، پنج نفر صوفی كه در مجلس وعظ حضور داشتند، به آخوند حمله بردند و با ضربات سخت تنش را آزردند. و چون من قصد میانجیگری كردم، به من گفتند: كسی كه به ناروا حكم قتل دیگران را می‌دهد، باید از كتك خوردن شكایت كند؟ «1»
شاردن بر این باور است كه «صوفیان نه تنها ملحد و مشرك نیستند ... بلكه به اعتقاد تمام به ذات باری تعالی عشق می‌ورزند. شبانگاهان برای بجا آوردن نیایش و خواندن اوراد و اذكار گرد هم فراهم می‌آیند و بدین گونه عبادت می‌كنند: دست یكدیگر را می‌گیرند و در حالی كه سر خود را به گردش در می‌آوردند و پای می‌كوبند و می‌چرخند، با تمام قوت و با صدای بلند هوهو می‌گویند كه مرادشان خداست، و این كار را چندان ادامه می‌دهند كه دهانشان پر از كف می‌شود ... و همچنان فریاد یاهو می‌كشند تا حال خلسه بر آنان عارض شود و گویند به خدا پیوسته‌اند». بنا بر این آشكار است كه در این دوره، صوفیان حرفه‌ای و حزبی مراسم خویش را داشته‌اند و به رقص و سماع و پایكوبی صوفیانه در مراسم رسمی خود می‌پرداخته‌اند.
شاردن با اشاره به این كه آنان به تعبیر و تأویل قائلند و در باطن به «بعضی از مسائل به اعتقاد تمام نمی‌پردازند» دلیل مخالفت اهل ظاهر را با آنان در همین نكته می‌داند. وی
______________________________
(1). شاردن، سفرنامه، ج 3، ص 1045
ص: 586
می‌افزاید كه «حاكمان و مأموران رسمی دولت با ایشان سر مهر و صفا نیستند». دلیلش این است كه صوفیان منزوی و گوشه‌نشین هستند «و نه تنها از وجودشان هیچ سودی به مردم نمی‌رسد، بلكه افراد تنبل و تن‌پرور به ایشان تأسّی می‌جویند و به خیل ایشان می‌پیوندند و اندك اندك جامعه غیر فعال و بیمار می‌گردد.» «1» انگلبر در زمان شاه سلیمان درباره صوفیان نوشته است: غالب این درویش‌ها، متكدّی و در واقع، آدم‌های بی‌كار و بی‌عاری هستند كه از فرط تنبلی یا در اثر عدم كارآیی به درویشی گرویده‌اند. «2» شاردن در ادامه آنچه در بالا از او نقل كردیم، یادآور شده است كه این صوفیان، به جز صوفیان دربار صفوی هستند كه نگاهبانی از شاه صفوی را عهده‌دار می‌باشند. «3» در واقع، آنان گروه قورچیان بودند كه در خیابانی نزدیك به عالی قاپو سكونت داشته «4» و شب‌ها در توحید خانه جمع شده اعمال و مراسم خاص خود را در آن‌جا بجای می‌آوردند.

8- علامه مجلسی و صوفیه‌

اشاره

گذشت كه تصوف از نیمه دوم قرن یازدهم، تحت فشار مخالفان قرار گرفته و هر چه زمان می‌گذشت، حملات سنگین‌تر و پرحجم‌تر می‌شد. علامه مجلسی كه پدرش گرایش‌های عرفانی داشت، به احتمال، تحت تأثیر برخی از استادانش، و همزمان با رشد اخباری‌گری، به موضع ضد تصوف گرایش پیدا كرد و در آثار مختلفش، صوفیان را مورد حمله قرار داد. ویژگی عمده چند دهه اخیر دولت صفوی، آن بود كه نه تنها نوشته‌های علمی فراوانی در رد تصوف نوشته شده و بر منابر مطالبی در این ارتباط بازگو می‌شد، بلكه به صورت عملی نیز با تصوف و مظاهر آن برخورد صورت می‌گرفت.
علامه مجلسی در این دوره، به دلیل موقعیت شیخ الاسلامی خود، می‌توانست نه تنها با نوشته و تألیف، بلكه به طور عملی با صوفیان برخورد كند. اطلاعاتی كه از سال 1106 در دست داریم، نشانگر آن است كه علامه، پس از آن كه حكم شیخ الاسلامی خود را گرفت، اصلاحات مذهبی را آغاز كرد و به محدود كردن فساد در جامعه پرداخت. بخشی از این اصلاحات، محدود كردن صوفیان و مبارزه با مظاهر صوفیانه‌ای بود كه در عرصه عمومی جامعه وجود داشت.
شیخ یوسف بحرانی (م 1186) با ستایش از علامه مجلسی برای اشاعه احادیث به زبان
______________________________
(1). همان، ج 3، ص 1047
(2). در دربار شاهنشاه ایران، صص 136- 137؛ به نقل از: كیانی، همان، ص 264
(3). شاردن، همان، ص 1049
(4). در این‌باره بنگرید: شاردن، سفرنامه، ج 4، ص 1446
ص: 587
فارسی، از وی به عنوان كسی یاد كرده است كه با تألیف كتاب و امر و نهی به برخورد با هواپرستان و بدعت گران، به ویژه صوفیان پرداخته است. «1»
مفصل‌ترین اطلاعات در این باره در كتاب فوائد الصفویه آمده است كه البته همه آن‌ها دقیق نبوده و به نظر می‌رسد، به دلیل گرایش مؤلف به تصوف، مطالب گفته شده، تا اندازه‌ای تند مطرح شده است. ابوالحسن قزوینی كه كتابش را در سال 1211 هجری نگاشته، بدون یاد از منبعی خاص، مطالبی را در این زمینه ارائه كرده است. وی با اشاره به سیاست شاه سلطان حسین در جایگزین كردن «سادات و فضلای متقی و پرهیزگار به جای امرای شهرها» می‌نویسد: آنچه ملا محمد باقر مجلسی كه استاد آن حضرت بود، عرض می‌نمود، به اجابت مقرون بود. در اكثر امور ملكی و مالی به صلاح و صواب دید فضلا و علما می‌فرمود و طریقه صوفیه كه شعار و اطوار سلسله علیّه صفویه بود، برانداخت. از آن جمله توحید خانه «2» كه در دولت خانه آن حضرت متصل [به] عالی قاپو بود و هر شب جمعه، مشایخ صوفیه جمع شده، با خلفا و امراء وجد كرده و یاهو می‌زدند، موقوف فرمود.
جمیع مشایخ صوفیه را از اصفهان بیرون كردند. از آن جمله علامه زمان وحید دوران ملا صادق اردستانی با بیست نفر از شاگردان معتبر او كه هر یك فضیلت تمام داشتند؛ از جمله شاگردان او یكی شیخ محمد علی حزین لاهیجی است كه از اصفهان اخراج كردند و از باقی ممالك محروسه نیز آنچه صوفیه و مریدانشان بودند، بدر كردند.»
این گفتار تند قزوینی، وقتی بیش‌تر افراطی و ناصواب به نظر می‌آید كه مؤلف در عبارت بعدی می‌نویسد: در مرتبه‌ای كه در كارخانه‌های كوزه گران، هر جا سبویی دهن تنگی به نظر شاگردان ملا محمد باقر در آمد، شكستند و تأویلش چنان كردند كه در هنگام وزیدن باد از دهن كوزه‌ها هو برمی‌آمد و این آواز یاهو زدن شیوه صوفیان است. در عصر آن حضرت كسی را یارای آن نبود كه جبه پشم شتر یا لباس پشمینه تواند پوشید؛ تابعان فاضل مجلسی می‌گفتند كه این لباسها، پوشش صوفیان است.»
و عجیب‌تر این ادعای ابو الحسن قزوینی درباره مجلسی است كه «و طریقه مذهب اخباری اثنا عشریه را در عصر آن حضرت متروك ساخت و شیوه اصولی را رواج داد». «3»
از عبارات بالا، آشكارا بوی تعصب می‌آید؛ به ویژه آنچه درباره اخراج فردی مانند حزین لاهیجی گفته شده است؛ در واقع اگر این مطلب اصلی داشت، می‌بایست لاهیجی در
______________________________
(1). بحرانی، شیخ یوسف، لؤلؤة البحرین، ص 55
(2). درباره توحید خانه بنگرید: دانش پژوه، فهرست نسخه‌های خطی كتابخانه آستانه مقدسه قم، صص 95- 97، 27- 28.
(3). قزوینی، ابو الحسن، فوائد الصفویه، صص 78- 79
ص: 588
سفرنامه خود از آن یاد می‌كرد؛ این در حالی است كه لاهیجی متولد 1103 بوده و در زمان در گذشت علامه مجلسی (1110) تنها هفت سال داشته است! به علاوه كه لاهیجی در تاریخ و سفرنامه خود، از علامه مجلسی ستایش كرده است. «1» لاهیجی شرح حال ملا محمد صادق اردستانی و شاگردی خود را نزد وی آورده و نوشته است: «در خدمتش كتب مشهوره و غیر مشهوره حكمیه نظریه و علمیه بسیار خوانده‌ام». پس از آن از درگذشت وی در سال 1134 كه سال محاصره اصفهان است یاد كرده، اما اشاره‌ای به اخراج او از اصفهان نكرده است. «2» شایعه اخراج صوفیان از این كتاب یا طرق دیگر در منابع بعدی از جمله تذكرة القبور گزی نیز آمده و گفته شده است: «معروف است كه مجلسی او را از اصفهان بیرون كرده». «3» در حالی كه دلیل تاریخی روشنی از مصادر نخست شرح حال ندارد. «4»
به علاوه، آنچه شهرت دارد، بر خلاف نظر قزوینی، آن است كه علامه مجلسی، طریقه اخبار گرایی را تقویت كرد، نه طریقه اصولی را. گر چه آگاهیم كه علامه مجلسی، به مقدار زیادی، روشی معتدل داشت و اصولا مانند فیض یا برخی دیگر، وقتی با طریقه و روشی مخالف بود، برخورد تند لفظی با آنان نداشت. این وضعیت را می‌بایست در مقایسه با روش ملا صدرا ارزیابی كنیم كه زبانش آتشین بود و وقتی به انتقاد گشوده می‌شد، چیزی جلو دار آن نبود.
درباره مطالبی كه در این بخش از كتاب فوائد الصفویه آمده است، باید گفت، مع الاسف، رهر برن «5» و دكتر شیبی، «6» پایه اطلاعات و تحلیل‌های خود را درباره علامه مجلسی، بر اساس همین عبارات قزوینی گذاشته‌اند. درست بر پایه این قبیل اطلاعات است كه برخی از شرق شناسان، روی این نكته انگشت نهاده و آن را به عنوان یك موضع افراطی از سوی علامه مجلسی مطرح كرده‌اند. «7»
______________________________
(1). حزین، محمد علی، تاریخ و سفرنامه، ص 179
(2). همان، صص 191- 192
(3). گزی، تذكرة القبور، ص 108
(4). نایب الصدر «محمد معصوم شیرازی» در طرائق (3/ 165) خبر اخراج او را از «دبستان السیاحه» آورده و نوشته است كه در آن جا ذیل كلمه اردبیل و سبب انقراض صفویه مذكور است كه وی وحید زمان و فرید دوران بود و شاه سلطان حسین، بعد از اذیت و آزار بسیار، حكم بر اخراج آن زبده اخیار نمود و طفل صغیر آن جناب در اثنای راه از شدت برودت هوا تلف شد.
(5). برن، رهر، نظام ایالات در دوره صفویه، صص 57- 58
(6). شیبی، مصطفی، تشیع و تصوف، صص 399- 400
(7). بنگرید، مهدوی، مصلح الدین، زندگی نامه علامه مجلسی، ج 1، ص 107؛ تدین نجف آبادی، مهدی، مستشرقان و علامه مجلسی، چاپ شده در مجموعه مقالات هشتمین كنگره تحقیقات ایرانی، دفتر سوم، (به كوشش محمد روشن، تهران، 1358) صص 560- 570؛ سید علوی، سید ابراهیم، مجلسی از دیدگاه
ص: 589
در مجموع به این نكته باید توجه داشت كه مبارزه با تصوف در این دوره، یك حركت عمومی بوده است؛ حركتی كه مجلسی نه مؤسس آن، بلكه خود فرزند و محصول آن بوده است. در چنین مسیری كه البته، علامه با آگاهی و بر اساس دریافت‌های مذهبی خود در آن گام نهاده، وی با صوفیان روبرو شده و برای نمونه فصلی از كتاب عین الحیاة خود را به نقد صوفیان و بیان روایاتی كه در این زمینه آمده و از جمله در شرح وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله به ابوذر، اختصاص داده است. علامه مجلسی با توجه به این كه زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله این قبیل پشمینه پوشان نبوده‌اند، اشاره بدان دارد كه حضرت آگاه بوده‌اند كه «جمعی از اصحاب بدعت و ضلالت بعد از آن حضرت بهم خواهند رسید كه در این لباس به تزویر و مكر مردم را فریب می‌دهند» به همین دلیل، آن حضرت پیشاپیش از آن قوم خبر داده‌اند. این مطلب در واقع «یكی از معجزات عظیمه حضرت رسالت پناهی است.» در اصل «آن جناب به وحی الهی می‌دانسته‌اند كه ایشان [صوفیه] شرع آن حضرت را باطل خواهند كرد و اساس دین آن حضرت را خراب خواهند كرد و در عقاید به كفر و زندقه قایل خواهند شد و در اعمال ترك عبادات الهی كرده، به مخترعات بدعت‌های خود عمل نموده مردم را از عبادت باز خواهند داشت، لعن ایشان فرموده و این هیأت و لباس را علامتی برای ایشان بیان فرموده كه به آن علامت ایشان را بشناسند.» علامه پس از اشاره به این حدیث، به برخی از مؤلفات علمای قدیم و جدید شیعه در رد بر صوفیه اشاره كرده، نقل مطالب و احادیثی را كه آنان آورده‌اند، خارج از حوصله كتاب می‌داند و قول می‌دهد كه در كتابی علی حده آن‌ها را بیاورد. با این حال، اندكی در قالب توصیه و نصیحت، مطالبی خطاب به صوفیه بیان می‌كند و این كه در قیامت، برای این رفتارهای خود چه حجتی نزد خدا خواهند داشت: «آیا خواهی گفت كه متابعت حسن بصری كردم كه چند حدیث در لعن او وارد شده است؟ یا متابعت سفیان ثوری كردم كه با امام جعفر صادق علیه السلام دشمنی می‌كرده و پیوسته معارض آن حضرت می‌شده است و بعضی احوال او را در این كتاب بیان كردیم؟ یا متابعت [محمد] غزالی را عذر خواهی گفت كه به یقین ناصبی بوده و می‌گوید در كتاب‌های خود كه، به همان معنی كه مرتضی علی امام است، من هم امامم؛ و می‌گوید كه هر كس یزید را لعنت كند، گناهكار است و كتاب‌ها در رد و لعن شیعه نوشته مانند كتاب المنقذ من الضلال یا غیر آن؛ یا متابعت برادر ملعونش احمد غزالی را حجّت خواهی كرد كه می‌گوید شیطان از اكابر اولیاء الله است؟ یا ملای روم را شفیع خواهی كرد كه می‌گوید ابن ملجم را حضرت امیر المؤمنین علیه السلام شفاعت خواهد كرد و به بهشت خواهد رفت ...
______________________________
مستشرقان و ایرانشناسان، كیهان اندیشه، شماره 31، صص 74- 87؛ صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات ایران، ج 5، بخش 2، ص 221
ص: 590
و در هیچ صفحه‌ای از صفحه‌های مثنوی نیست كه اشعار به جبر یا وحدت موجود یا سقوط عبادات یا غیر آن‌ها از اعتقادات فاسده نكرده باشد، و چنانچه مشهور است و پیروانش قبول دارند، ساز و دف و نی شنیدن را عبادت می‌دانسته است؟ یا پناه به محی الدین خواهی برد كه هرزه‌هایش را در اول و آخر این كتاب شنیدی و می‌گوید جمعی از اولیاء الله هستند كه رافضیان را به صورت خوك می‌بینند؛ و می‌گوید به معراج كه رفتم، مرتبه علی را از مرتبه ابوبكر و عمر و عثمان پست‌تر دیدم و ابوبكر را در عرش دیدم؛ چون برگشتم به علی گفتم كه، چون بود كه در دنیا دعوی می‌كردی كه من از آن‌ها بهترم، الحال كه دیدم مرتبه ترا كه از همه پست‌تری!»
علامه مجلسی سپس با اشاره به ادعاهای گزاف مشایخ صوفیه، از خوانندگان خود می‌خواهد كه آن‌ها را امتحان كنند. از كسی كه ادعا می‌كند «من جمیع اسرار غیبی را می‌دانم و همه چیز بر من منكشف می‌شود و شبی ده بار به عرش می‌ردم، یك مسأله از شكّیات نماز یا یك مسأله مشكل از میراث یا غیر آن یا یك حدیث مشكل از او بپرس ... آخر این مردی كه دعوی می‌كند كه مسأله غامض وحدت موجود را فهمیده‌ام كه عقل‌های جمیع فضلا از فهمیدن آن قاصر است؛ چرا یك معنای سهلی را اگر پنجاه مرتبه خاطر نشین او كنند، نمی‌فهمد؟» ایشان در ادامه چندین حدیث را مذمّت صوفیان آورده است. «1»
در همین سالها و اندكی پیش از آن، همان گونه كه گذشت، افرادی یافت می‌شدند كه چندین كتاب و تألیف بر ضد صوفیان نوشته بودند. چنان كه بسیاری از عالمان عارف مسلك این دوره، در همین شرایط تحت فشار قرار گرفته بودند. یك نمونه مولا علی نطنزی بود كه افندی از وی با عنوان فاضل حكیم و صوفی اشراقی و این كه از دانشمندان عصر ماست یاد كرده، و این كه به خاطر گفتارهای فلسفی و صوفی‌گری مورد تكفیر قرار گرفته است. «2» منفور شدن صوفیان در اصفهان این عهد، سبب شد تا صوفیان به طور آشكار روی منابر، مورد طعن و لعن قرار گیرند. در نامه‌ای كه قطب الدین تبریزی به شاه سلطان حسین صفوی نوشته، از این مسأله یاد كرده و گفته است كه در مجالس و منابر، دایم صوفیه و حتی اجداد خود شاه را، وعاظ و خطبا لعن می‌كنند. «3» صاحب هدایة العوام نیز آورده است كه عبد اللّه برادر علامه مجلسی، علنا در منبر بر صوفیان لعنت می‌كرده است. «4»
______________________________
(1). مجلسی، محمد باقر، عین الحیوة، تهران، چاپ سنگی، 1254 هجری قمری، صص 257- 258
(2). افندی، همان، ج 4، ص 182
(3). وحید الاولیاء و جامع الكلمات، ص 13. به نقل از: زرین كوب، عبد الحسین، دنباله جستجو در تصوف ایران، ص 263
(4). هدایة العوام، برگ 155، نسخه خطی شماره 1775 كتابخانه آیة اللّه نجفی.
ص: 591
علامه مجلسی نیز در این فضا، با صوفیان برخورد داشت. وی شاگرد خود سید نعمة اللّه جزائری (م 1112) را از ادامه نگارش كتاب مقامات النجاة نهی كرد؛ چرا كه مشتمل بر برخی اقوال و مقامات عرفا و عرفانی بود. «1» همو در جای دیگری اصرار خود را در نشر احادیث ائمه اطهار علیهم السلام، به جهت جلوگیری از بدعت‌های صوفیه دانسته است.
علامه بر روی نسخه‌ای از تهذیب این چنین نوشته است: من چون دیدم كه مردم به صوفیان بدعت گذار و حكیمان زندیق می‌پردازند، این بود كه در برابر آن‌ها آثار امامان را در میان آن‌ها بپراكندم، با این كه می‌شنیدم كه دشمنان و مخالفان، ما را حشوی خارجی می‌خوانند». «2» علامه همچنین از كسانی كه زمانی در پی علوم عقلی بوده و پس از آن رو به حدیث اهل بیت علیهم السلام آورده‌اند، ستایش بسیار می‌كند. «3»
نكته‌ای كه نباید پنهان بماند، وضع صوفیان بازاری این روزگار است كه تا حد فاجعه آمیزی سبب انحطاط در جامعه اسلامی بودند؛ نكته‌ای كه شاردن نیز به آن اشاره كرده، و آنان را افراد تنبلی دانسته است كه نه تنها سودی برای جامعه ندارند، بلكه مزاحمت نیز دارند. افراد صوفی، نه به شریعت وقعی می‌نهادند و نه به آداب معمولی برای داشتن یك زندگی مناسب و اخلاقی و پاكیزه، پای بند بودند. از نظر زرین كوب، برخورد مجلسی با آنان نه از آن باب بود كه وی از اساس ضد عرفان و تصوف باشد، بلكه علامه مجلسی به خاطر بازداشتن مردم از جنبه‌های نامطلوب تصوف چنین روشی را در پیش گرفته است. «4»
با این حال، این گزارش كه در دوره شیخ الاسلامی علامه مجلسی، تصوف بطور كل از دایره حكومت خارج شده باشد، هیچ دلیلی وجود ندارد؛ زیرا حكمی در دست است كه شاه سلطان حسین صفوی به سال 1109- یكسال قبل از رحلت علامه مجلسی- ضمن آن یكی از صوفیان را به مقام خلیفة الخلفایی نصب كرده است. «5»
در واقع، علامه، در بحث فلسفه و اصول گرایی و اخبار گرایی و عرفان، نظری میانه داشت و می‌كوشید تا به نوعی با اصل قرار دادن احادیث، نوعی اعتدال در شیوه‌ها و مكتب‌های موجود فقهی و كلامی ایجاد كند. در این زمینه، یكی از بهترین آثار، رساله كوتاهی است كه از وی در پاسخ به سه پرسش در دست است.
______________________________
(1). نك: آقا بزرگ، ذریعه، ج 22، ص 14
(2). دانش پژوه، فهرست نسخه‌های خطی اهدایی مشكات به كتابخانه مركزی دانشگاه، ج 3، ص 1260
(3). مجلسی، محمد باقر، اجازات الحدیث، به كوشش سید احمد حسینی، قم، مرعشی، صص 9- 158، 186، 237
(4). زرین كوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، ص 260
(5). نك: گفتار مشاغل اداری علما در دولت صفویه، در همین مجموعه.
ص: 592
رساله جواب المسائل الثلاث از مرحوم مجلسی، همان طور كه از نامش به دست می‌آید.
در پاسخ سه سؤال از وی درباره موضعش در برابر حكما، اصولیان و اخباریان و صوفیه نگاشته شده است. بخش عمده این رساله كوتاه، به پاسخ وی درباره مسأله تصوف اختصاص یافته است. پرسشگر، آن گونه كه در برخی از نسخه‌ها آمده است ملا خلیل قزوینی است. ملا خلیل صاحب شرحی فارسی بر اصول و فروع كافی با نام صافی است. او درگیر با ملا محمد طاهر قمی دانشمند معروف ضد صوفی بوده است. «1» در این كه پرسشگر ملا خلیل قزوینی (1001- 1089) باشد، بعید می‌نماید. وی از شاگردان شیخ بهایی بوده و با توجه به موقعیتی كه داشته است، نمی‌توان تصور كرد كه او چنین پرسش‌هایی از مرحوم مجلسی كرده باشد. گفتنی است كه خود او به تعبیر افندی «من زمرة المنكرین للتصوف و الحكمة و القادحین منهم بما لا مزید علیه» بوده است. «2»
در اینجا متن رساله علامه مجلسی را كه در صورت صحّت، می‌تواند روشنگر مواضع وی باشد، به چاپ می‌رسانیم. نسخه‌هایی كه بر اساس آن‌ها این متن به چاپ می‌رسد، عبارت است از: نسخه شماره 880 مرعشی كتابت 1292؛ نسخه شماره 3119 مرعشی كتابت 1263؛ نسخه شماره 7294 مرعشی كتابت 1214؛ نسخه شماره 6419 مرعشی كتابت 1263. در نسخه 3119 آمده است: «رساله اجوبه به سؤالات ملا خلیل از جناب آخوند ملا محمد باقر مجلسی رحمة اللّه علیه». در فهرست، این رساله‌ها تحت عنوان «پاسخ پرسشهای ملا خلیل قزوینی» ثبت شده است. ولی در نسخه‌های دیگر نامی از ملا خلیل نیست، جز آن كه در خود متن مرحوم مجلسی، سائل را چنین توصیف می‌كنند: «آن برادر ایمانی و خلیل روحانی» كه صرف نظر از معنای لغوی، می‌تواند اشاره به ملا خلیل نامی باشد.
رساله مزبور را معصوم علی شاه در طرائق الحقائق ورده است كه البته متن آن بسیار ناقص و افتادگی فراوان دارد، «3» به طوری كه در این هشت صفحه، دهها مورد اختلاف نسخه موجود و در برخی موارد، چند سطری افتاده است. همچنین بر اساس آنچه مشار آورده:
رساله جواب المسائل الثلاث در سال 1311 همراه با تشویق السالكین مجلسی اول به چاپ رسیده است. «4» به نظر می‌رسد كه علاقه‌مندان به تصوف، سخت جانبدار درست دانستن این
______________________________
(1). نك: شیرازی، طرائق الحقایق، ج 1، ص 178
(2). افندی، همان، ج 2، ص 261
(3). شیرازی، طرائق الحقایق، ج 1، ص 284- 280، اظهار شده كه این رساله در ضمیمه مجموعه تذكرة الاولیاة ذهبیه نیز چاپ شده است. بنگرید: دنباله جستجو در تصوف ایران، ص 374
(4). مشار، خان بابا، فهرست مؤلفین، ج 2، ص 33
ص: 593
رساله بوده‌اند.
با بررسی این نسخه‌ها، چنین به نظر آمد كه نسخه شماره 7294 با این كه متأخر است، از جهاتی كامل‌تر می‌باشد؛ لذا آن را اصل قرار داده و موارد مهم را از نسخه‌های مختلف در كروشه آوردیم. سه نسخه دیگری نیز در حال حاضر از این رساله می‌شناسیم: یكی در فهرست كتابخانه ملی، ج 4، ص 477 دو دیگر در فهرست مجلس، ج 9، بخش 2، ص 586؛ و سوم در: فهرست مسجد اعظم قم، ص 646
رساله‌ای با عنوان «رساله جوابیه محمد باقر مجلسی در تصوف» در مجموعه شماره 485 مجلس سنای سابق (فهرست، ج 1، ص 284) شناسانده شده كه به احتمال همین رساله است. لازم به یاد آوری است كه رساله مذكور نام خاصی ندارد.
برخی از محققان بر آنند كه نسخه كهنی از این رساله وجود ندارد و این نكته، احتمال عدم صحّت نسبت آن را به مرحوم مجلسی مطرح می‌كند. به ویژه در این رساله، آشكارا از صوفیان شیعه مذهب كه روش‌های جاری صوفیان اهل سنت را نداشته باشند، دفاع شده است. باید گفت، این راست است كه از این رساله، تاكنون نسخه كهنی به دست نیامده، اما درج بخشی از آن در رساله ردّ صوفیان ملا اسماعیل خواجویی (م 1173) تا اندازه‌ای مؤید صحّت آن است. متن رساله نیز شواهدی بر درستی آن دارد، گر چه به نظر نمی‌آید كه علامه مجلسی تا این اندازه از روش صوفیانه دفاع كرده باشد. این نیز گفتنی است كه نام این رساله در فهرست خاتون آبادی (م 1151) از آثار مرحوم مجلسی، نیامده است. «1» اینها مطالبی است كه بر اساس اطلاعات قابل دسترس، می‌توانیم بگوییم. و الله اعلم.

رساله مجلسی درباره حكیمان، اصولیان و صوفیان‌

چنین گوید احقر عباد اللّه الغنی محمد باقر بن محمد تقی- حشر هما اللّه مع موالیهما الطاهرین- كه این دو كلمه است در جواب سؤال مرد عزیزی كه از این فقیر نموده بود. حق تعالی، آن برادر ایمانی و خلیل روحانی و طالب دقایق معانی را از وساوس شیطانی و تسویلات نفسانی در امان خود بدارد. چون در نامه [گرامی] منطوی ساخته بودند كه در این زمان غیبت، شیعیان را در مسائل دینی و مسالك یقینی، اشتباه بسیار عارض می‌شود و اظهار فرموده بودند بر این داعی در این مراتب، به اعتبار كثرت تتبع اخبار ائمه اطهار علیهم السلام وثوقی دارید.
بر آن برادر ایمانی پوشیده نماند كه هر كه در راه دین، خود را از اغراض نفسانی خالی
______________________________
(1). نك: مجموعه 2513 مرعشی، صص 139- 134
ص: 594
گرداند و طالب حق شود، البته حق تعالی به مقتضای وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ «1» او را به راه راست هدایت نماید و بحمد اللّه شما را به اخبار اهل بیت رسالت و آثار ایشان آشنا گردانیده، خود می‌تواند از كلام هدایت نظام ایشان آنچه حق است، در این مسائل استخراج نماید.
و چون مبالغه فرموده بودید [كه] در سه مسأله كه از امّهات مسائل اسلامیه است، طریق حقّ امامیه را، این شكسته تحریر نماید، لهذا به جهت اطاعت امر و رعایت حقوق اخوّت ایمانی به ذكر آن‌ها مجملا مصدّع می‌گردد و تفاصیل آن‌ها را به كتب مبسوطه [خود ارجاع] می‌نماید.
اما مسأله اولی، یعنی طریقه حكما و حقیقت بطلان آن را، باید دانست كه حق تعالی اگر مردم را در عقول مستقل می‌دانست، انبیاء و رسل برای ایشان نمی‌فرستاد و همه را حواله به عقول ایشان می‌نمود و چون چنین نكرده و ما را به اطاعت انبیاء مأمور گردانیده، و فرموده است: ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا «2» پس در زمان حضرت رسول [ص] در هر امری به آن حضرت رجوع نماید و چون آن حضرت را ارتحال [به عالم بقا] پیش آمد، فرمود كه انّی تارك فیكم الثّقلین كتاب اللّه و عترتی اهل بیتی و ما را حواله به كتاب خدا و اهل بیت خود نمود؛ و فرمود كه كتاب با اهل بیت من است و معنی كتاب را ایشان می‌دانند، پس ما را رجوع به ایشان باید كرد در جمیع امور دین، از اصول و فروع دین. و چون معصوم علیه السلام غایب شده، فرمود كه رجوع كنید در امور مشكله كه بر شما مشتبه شود به آثار ما و راویان احادیث ما؛ پس در امور، به عقل مستقل خود بودن و قرآن و احادیث متواتره را به شبهات ضعیف حكما تأویل كردن و دست از كتاب و سنت برداشتن، عین خطاست.
اما مسأله دوم كه طریقه مجتهدین و اخباریین را سؤال فرموده‌اند، از جواب سؤال سابق، جواب این مسأله نیز قدری ظاهر می‌شود، و مسلك حقیر در این باب، بین بین و وسط است؛ افراط و تفریط در جمیع امور مذموم است و حقیر مسلك جماعتی را كه گمانهای بد به فقهای امامیه می‌برند و ایشان را به قلّت تدین متهم می‌كنند، خطا می‌دانم، زیرا كه ایشان اكابر دین بوده‌اند. «3» مساعی ایشان را مشكور و زلّات ایشان را مغفور می‌دانم و همچنین مسلك گروهی كه ایشان را پیشوا قرار می‌دهند و مخالفت ایشان را در هیچ امر
______________________________
(1). عنكبوت، 69
(2). حشر، 7
(3). این می‌تواند اشاره به انتقادهایی باشد كه ملا محمد امین استر آبادی از علمای شیعه حلّه از قرن هفتم هجری به بعد كرده است.
ص: 595
جایز نمی‌دانند [و مقلّد ایشان می‌شوند] درست نمی‌دانم و عمل به اصول عقلیه كه از كتاب و سنت مستنبط [نباشد] درست نمی‌دانم، و لكن اصول و عقاید كلیه كه از عمومات كتاب و سنّت معلوم شود با عدم معارضه نص بخصوص در آن‌ها متّبع می‌دانم و تفصیل این امور در مجلد آخر بحار الانوار ذكر كرده‌ایم.
فامّا مسأله سوم كه از حقیقت طریق فقها و صوفیه سؤال كرده بودند، باید دانست كه راه دین یكی است. خداوند یك پیغمبر فرستاده و یك شریعت قرار داده، و لكن مردم در مراتب عمل و تقوا مختلف می‌باشند و جمعی از مسلمانان را كه عمل به ظواهر شرع شریف نبوی صلی الله علیه و آله كنند و به سنن و مستحبات عمل كنند و ترك مكروهات و مشتهیات [شبهات] كنند و متوجه لذایذ دنیا نگردند و پیوسته اوقات خود را صرف طاعات و عبادات كنند و از اكثر خلق كه معاشرت ایشان موجب تضییع عمر است، كناره جویند، ایشان را زاهد مؤمن متقی می‌گویند و مسمّی به صوفیه [نیز] ساخته‌اند؛ زیرا كه پوشش خود را از نهایت فاقه به پشم قناعت كرده‌اند كه خشن‌تر و ارزانترین جامه‌هاست [در پوشش خود از نهایت قناعت پشم كنده كه خشن‌تر از ارزان‌ترین جامه‌ها، قناعت می‌كرده‌اند] و این جماعت زبده مردمند؛ و لكن چون در هر سلسله جمعی داخل می‌شود كه آن‌ها را ضایع می‌كنند و در هر فرقه از سنی و شیعه و زیدی و صاحب مذاهب باطله می‌باشند [تمییز میان آن‌ها باید كرد؛ چنانچه علما كه اشرف مردمند، میان ایشان بدترین خلق می‌باشند و یكی از علما، شیطان است و یكی ابو حنیفه]. و همچنین میان صوفیه، سنّی و شیعه و ملحد می‌باشد و چنانچه سلسله صوفیه [صوفیه در برخی نسخ نیست] شیعه نیز از غیر ایشان ممتاز بوده‌اند و چنانچه در عصرهای ائمه طاهرین [جمعی] صوفیه اهل سنّت، معارض ائمه بوده‌اند كه احادیث بسیار در مذمّت آن‌ها وارد شده، در زمان غیبت امام علیه السلام نیز صوفیه اهل سنت معارض و معاند صوفیه اهل حق هم كه شیعه باشد بوده و هستند و بر این معنی شواهد بسیار است:
اوّل آن كه ملا جامی كه نفحات را نوشته و به اعتقاد [به اعتبار] خود، جمیع مشایخ صوفیه را ذكر كرده است، حضرت سلطان العارفین و برهان الواصلین شیخ صفی الدین اردبیلی- نور اللّه برهانه- را كه از آفتاب مشهورتر بوده و در علم و فضل و حال و مقام و كرامات از همه پیش بوده، ذكر نكرده است. و از مشایخ نقشبندیه و غیر ایشان جمعی را ذكر كرده است كه به غیر اوزبكان نادان از دیگری نام ایشان شنیده نشود.
و همچنین سید بزرگوار علی بن طاوس كه صاحب كرامات و مقامات بوده و شیخ ابن فهد حلی كه در زهد و ورع و كمال مشهور آفاق بوده و كتب او در دقایق اسرار صوفیه، مشهور آفاق بوده و شیخ زین الدین- رضوان اللّه علیه- را كه در راه دین شهید كردند و كتب
ص: 596
وی از قبیل منیة المریدین و اسرار الصلوات كه به دقایق اسرار صوفیه از همه مشهورتر است و امثال ایشان از صوفیه امامیه- رضوان اللّه علیهم- از جهت تعصب و مخالفت طریقه [ایشان را] ذكر نكرده.
دوم آن كه صوفیه شیعه، همیشه علم و عمل و ظاهر و باطن را با یكدیگر جمع می‌كرده‌اند و در زمان‌های تقیّه مردم را به ریاضات و مجاهدات از اغراض باطله صاف می‌كرده‌اند و به حلیه علم و عمل ایشان را محلّی می‌كرده‌اند و بعد از آن دین حق ائمه اثنا عشر به ایشان القا می‌فرموده‌اند، اما صوفیه كه تابع طریق اهل سنت می‌باشند مردم را منع از تعلم علم می‌كنند؛ زیرا كه می‌دانند با وجود علم، كسی خلفای ثلاثه را [عمر را] از حضرت امیر المؤمنین صلوات و سلامه علیه بهتر نمی‌داند، پس باید جاهل باشند كه این قسم امر باطل را قبول كنند.
چنانچه حضرت شیخ صفی الدین- رضوان اللّه علیه- چندین هزار كس را به این طریق مستقیمه به دین [حق] تشیع آورده و از بركات اولاد امجاد آن بزرگوار، ادام اللّه بركاتهم العالی عالم به نور ایمان منوّر شده و علم و فضل شیخ علیه الرحمه به حدّی بود كه فضلای آن [عصر] در هر امر مشكلی كه ایشان را پیش آمدی، پناه به علم كامل او كه از اجداد میراث داشت، می‌بردند.
چنان كه از والد خود شنیدم كه از شیخ [بهاء الدین] محمد عاملی- علیه الرحمه- روایت می‌كردند كه روزی حضرت شیخ در مسجد [دار الارشاد] اردبیل مشغول [مباحثه] علوم دینیه بودند و جمعی دیگر از علمای آن عصر باز در آن مسجد مشغول بودند. یكی از علما در بین درس به این حدیث رسید كه اهل سنت روایت كرده‌اند كه حضرت رسالت صلی الله علیه و آله در نماز سهو كرد و چون دو ركعت نماز كرد، سلام گفت. یكی از صحابه گفت: یا رسول اللّه آیا نماز را خدا كوتاه كرده یا شما فراموش كردید؟ حضرت فرمود كه هیچ یك نبود.
پس شاگردان اعتراض كردند كه چون تواند بود كه حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله دروغ گوید. استاد ایشان در جواب عاجز شد. نزد عالم دگر رفتند، او نیز [از روی عجز] ساكت شد. و از چند عالم دیگر پرسیدند و از هیچ یك جواب شافی نشنیدند، تا آن كه به خدمت شیخ رضوان اللّه علیه آمدند و گفتند كه آیا راوی، این حدیث را دروغ نقل كرده یا حضرت پیغمبر دروغ گفته است. شیخ از روی ادب نخواست كه تكذیب روایت ایشان كند، فرمود كه، هیچ یك نبوده، و لكن چون نماز معراج مؤمن است و چون نماز به آخر می‌رسد، مؤمن به كمال حضور می‌رسد و مناسب حضور آن است كه سلام بكند و برای این، سلام در آخر نماز مقرر شده است، و در آن روز سیر حضرت صلی الله علیه و آله و سلّم در
ص: 597
مراتب قرب الهی تندتر از روزهای دیگر بود، زود به مقام قرب حضرت ذو الجلال رسید و به این سبب در تشهد اول سلام داد. پس نه پیغمبر دروغ گفت و نه راویان. [طلاب- علما] پس آن گروه آن جواب را پسندیدند و از حسن جواب شیخ متعجب گشته، وفور علم و كمال آن مقرب ملك متعال برایشان ظاهر شد.
سیم آن كه اولاد امجاد آن جناب كه طریقه دین مستقیمه او را داشته‌اند، پیوسته تعظیم و تكریم علمای دین را می‌كردند و بنای امور دین و دولت را بفرموده ایشان می‌گذاشتند و صوفیان صافی طویت را كه به هدایت ایشان ارشاد می‌یافتند، امر می‌كردند كه به شرایع دین مبین عمل كنند و از علما اخذ مسائل كنند و بعد به هر یك از ایشان كه اطمینانی داشته خاطر جمع بودند كه تجاوز از شرع قویم نمی‌نمایند و به عدالت رفتار می‌كنند، به ولایت محروسه منصب خلافت و حكومت می‌دادند كه به هیچ قسم تعدّی به رعایا و برایا نباشد؛ [چنانچه] سلطان سلاطین و مروج دین مبین، شاه اسماعیل- حشره اللّه مع آبائه الطاهرین و صلوات الله علیهم اجمعین- خاتم المجتهدین شیخ علی بن عبد العال را از جبل عامل طلبیده و او را اعزاز و اكرام بسیار نمود و پیوسته در مصالح دین و دولت به او رجوع می‌فرمودند و بعد از آن جناب، پیوسته این طریقه در سلسله سلطنت ایشان مسلوك بوده و می‌باشد.
چهارم آن كه طریقه صوفیان عظام كه حامیان دین مبین بودند، در ذكر و فكر و ریاضت و ارشاد، مباین است با طریقه صوفیانی كه به مشایخ اهل سنت منسوبند؛ و چرخ زدن و سماع كردن و برجستن را و دف زدن جایز می‌دانند؛ اما صوفیان صافی ضمیر تشیع مشرب [شعرهای عاشقانه خواندن در میان ایشان نمی‌باشد] به جز تسبیح و تهلیل و توحید حق تعالی و توسل به انوار مقدسه ائمه طاهرین- صلوات اللّه علیهم- و حمایت شیعیان امیر المؤمنین- علیه السلام- چیزی در میان ایشان نیست و اینها همه موافق شریعت مقدّسه است و لهذا نواب خاقان خلد آشیان- احلّه اللّه بحبوحة الجنان- كه فرمان ارشادی برای صوفیان و حامیان این دودمان ابد توأمان نوشته‌اند و به اطراف فرستاده‌اند، فرموده‌اند كه جمیع اوامر و نواهی كه در شرع متین و دین مبین ائمه طاهرین- صلوات اللّه علیهم- وارد شده است، در آن كتاب درج نمایند كه مردم به آن طریق حركت و رفتار نموده، تخلّف را جایز ندانند. و حضرت شیخ صفی الدین- علیه الرحمه- در مقالات خود در چندین جا به مریدان [خود] مبالغه فرموده، در متابعت شریعت مقدّسه و زبان بستن از حرفی كه مخالف ظاهر شریعت باشد. و نواب قدسی، جناب شاه اسماعیل در هر جا كه به خانقاه مشایخ اهل سنت می‌رسیدند، خراب می‌كردند و حیله و مكرهای ایشان را بر مردم اظهار می‌فرمودند و از جمله آن‌ها در محلّه ما، سابقا بقعه‌ای بود كه مزار ابو نعیم نامی بوده، از مشایخ اهل سنت
ص: 598
و در سقف بقعه چراغی افروخته بودند كه پیوسته روشن بود و در كتیبه آن نوشته بودند:
چراغی را كه ایزد بر فروزدهر آن كس پف كند ریشش بسوزد آن معدن اسرار ربانی، چون آن حالت را مشاهده نمودند كه مبنی بر حیله است، مردی را فرستاده بودند كه پف كند و آن چراغ را خاموش كند؛ [او] ریشش نسوخت. پس فرمودند كه آن عمارت خراب كرده بودند. پس ظاهر شده بود كه راهی از سقف عمارت به خانه متولّی داشته كه ساخته بودند و از آن راه، روغن و فتیله به چراغ آن بقعه می‌رسانیده‌اند. پس به این طریق بنیان باطل را از بیخ كنده و حق را به جای او نشانیده‌اند و ظهور و بروز این دین مبین اولا از حسن ظن [و] سعی آن پادشاه جنّت آرام‌گاه شده، از آبای كرام خود به طریق صوفیه حقه از عبادت و ریاضت و قناعت و عزلت و ترك دنیا موافق شرع انور رفتار نمودند. و ایضا بسیاری از علمای دین نیز این طریق مرضیّه صوفیه حق [را] داشته‌اند و اطوار و اخلاق ایشان مباین طایفه صوفیه اهل سنت بود، مانند شیخ بهاء الدین محمد عاملی- رضوان اللّه علیه- كه كتب او مشحون است به تحقیقات صوفیه؛ و والد مرحوم حقیر از جناب شیخ بهاء الدین- علیه الرحمه- تعلیم ذكر و فكر گرفته بودند و هر سال یك اربعین می‌گرفتند و جمع كثیر از تابعان شریعت مقدّسه را موافق قانون شرع به ریاضت وا می‌داشت و فقیر نیز مكرر اربعینات بسر آوردم و در احادیث معتبره وارد شده كه هر كه چهل صباح اعمال خود را خالص گرداند برای خدا، حق تعالی جاری گرداند، چشمه‌های حكمت از دل او به زبان او.
پس از این شواهد و دلایل كه ذكر آن‌ها موجب طول كلام است، باید كه بر شما ظاهر باشد كه این سلسله عالیه را كه مروّجان دین مبین وهادیان مسالك یقینند با سایر سلسله‌های صوفیه كه سالك مسالك اهل ضلالند، ربطی نیست [و ایشان برای ترویج امر خود به این سلسله عالیه خود را منسوب می‌گردانند].
و باید دانست كه آن‌ها كه تصوف را عموما نفی می‌كنند، از بی‌بصیرتی ایشان است كه فرق نكرده‌اند میان صوفیه شیعه و صوفیه اهل سنت. چون اطوار و عقائد ناشایست از آن‌ها دیده و شنیده‌اند، گمان می‌كنند كه همه صوفیه چنین‌اند و غافل شده‌اند از آن كه طریقه شیعیان خاص اهل بیت علیهم السلام همیشه ریاضت و مجاهده و ذكر خدا و ترك دنیا و انزوای از اشرار خلق بوده و طریق صوفیه حقّه طریق ایشان است.
و سالهاست كه شیعه به بركت آثار و انوار پادشاهان صفویه در مهد امانیت و رفاهیت می‌باشند و صوفیه [علانیة] به ترویج دین و نشر آثار ائمه طاهرین- صلوات اللّه علیهم اجمعین- و تبرای [لعن] از اعدای ایشان مشغولند و از زمان حضرت رسالت- صلی الله علیه و آله- تا ابتدای ظهور این دولت عالیه، هرگز فرقه محقّه امامیه را چنین دولتی میسر
ص: 599
نشده بود كه علانیة به شرایع دین علیّه [امامیه] عمل كنند و بر منابر و منارات، تبرای از اعدای دین كنند و از شرّ مخالفان [دین] ایمن باشند.
مجملا باید دانست كه در همه امور افراط و تفریط خوب نیست، و طریقه حق، وسط است، چنانچه حق تعالی فرموده است وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً «1» اگر در آنچه گفتیم تفكر نمایید، از هر جهت حق بر شما ظاهر می‌شود. وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ «2» الحمد اللّه اولا و آخرا و صلّی اللّه علی محمد و آله الطاهرین